ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام شهریور, 1393

الهی

آنکه دنبال درک مقام است غافل است که

مقام در ترک مقام است.

الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی / ص 72

تعریف دین!

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام شهریور, 1393

دین

روش زندگی آدمی است که میان زندگی اجتماعی و پرستش خدای متعال پیوند می دهد

و در همه اعمال فردی و اجتماعی برای انسان مسئولیت خدایی ایجاد می کند.

مجموعه ای از عقاید و اخلاق و احکام که خدا برای هدایت انسان از طریق پیامبر ارائه نموده و

سبب خوشبختی انسان در این جهان و سعادت و زندگی جاوید در جهان دیگر می شود.

سبک زندگی(منشور زندگی در نظر امام رضا علیه السلام)/ محمد باقر پور امینی / ص 60

مانع پیشرفت!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام شهریور, 1393

انسان هر راهی را

بدون تقید و پایبندی به قرآن و سنت برود

روز به روز تنزل می کند!

جرعه وصال/ چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت/ ص 73

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام شهریور, 1393

عالم صالحی  در خانه توانگری رفت و گفت:

شنیده ام که چیزی از اموال خود نذر نیازمندان و ارباب استحقاق کرده ای ،

من به غایت مستحق و محتاجم

مرد بهانه کرد و گفت: آنچه گفته ام برای کوران است و تو کور نیستی

عالم گفت: اشتباه نموده ای کور حقیقی منم که

روی از رازق خلق برتافته و به در خانه تو بخیل شتافته ام! و رفت.

مرد از سخن او متاثر شد و خادمی به دنبالش فرستادکه  درخواست مراجعت نماید، نپذیرفت!

اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی/ ص 24

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام شهریور, 1393

الهی!

محبت والد به ولد بیش از محبت ولد به والد است

که آن اثر است  نه این!

با این که اعداد است و علیت و معلولیت نیست پس

محبت تو به ما که علت مطلق مایی تا چه اندازه است!

یحبُّهُم کجا و یحبّونَهُم کجا!

الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ص 14

خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ست!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام شهریور, 1393

آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین

خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم

چون کاینات جمله به بوی تو زنده اند

ای آفتاب سایه ز ما بر مدار هم