ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر!

نوشته شده توسطصداقت...! 3ام شهریور, 1393

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی

مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر

حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار

برو از درگهش این ناله و فریاد ببر


پیام محبوب!

نوشته شده توسطصداقت...! 3ام شهریور, 1393

قال الله عز و جل

ای موسی!

هر که از گناهکاران نزد تو آمد  و به تو پناه برد، بگو

خوش آمدی و آسوده شدی

چه جایگاه بزرگی است پیشگاه خداوند جهان

و برایش آمرزش بخواه و برایشان مانند یکی از خودشان باش.


آسمان کلام/ چهل حدیث قدسی/ ص 18

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار(27)

نوشته شده توسطصداقت...! 3ام شهریور, 1393

… بلكه نيكى (و نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند، و مال (خود) را با علاقهاى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى كنند، نماز را بر پا ميدارند، و زكات را مى پردازند و به عهد خود به هنگامى كه عهد بستند وفا مى كنند، در برابر محروميتها و بيماريها، و در ميدان جنگ استقامت به خرج مى دهند، اينها كسانى هستند كه راست مى گويند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است و اينها هستند پرهيزگاران (177 بقره)

نکته تفسیری:

چرا نیکی نه نیکوکار؟ ویژگی ها؟ چرا از بین همه صفات این ویژگی ها؟

اين به خاطر آن است كه در ادبيات عرب و همچنين بعضى زبان هاى ديگر هنگامى كه مى خواهند آخرين درجه تاءكيد را در چيزى بيان كنند آن را بصورت مصدرى مى آورند نه به صورت وصف ، مثلا گفته مى شود على (عليه السلام ) عدل جهان انسانيت است ، يعنى آنچنان عدالت پيشه است كه گوئى تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پاى او در عدالت غرق گشته است

اول: ايمان به مبدا و معاد و برنامه هاى الهى ، و پيامبران كه ماءمور ابلاغ و اجراى اين برنامه ها بودند، و فرشتگانى كه واسطه ابلاغ اين دعوت محسوب مى شدند، ايمان به اصولى كه تمام وجود انسان را روشن مى كند و انگيزه نيرومندى براى حركت به سوى برنامه هاى سازنده و اعمال صالح است .
دوم: انفاق و ايثار و بخششهاى مالى
سوم: بر پا داشتن نماز
چهارم: اداء زكات و حقوق واجب مالى
پنجم: وفاى به عهد( چرا كه سرمايه زندگى اجتماعى اعتماد متقابل افراد جامعه است ، و از جمله گناهانى كه رشته اطمينان و اعتماد را پاره مى كند و زيربناى روابط اجتماعى را سست مى نمايد ترك وفاى به عهد است ، به همين دليل در روايات اسلامى چنين مى خوانيم كه مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل ، مسلمان باشد يا كافر، نيكوكار باشد يا بدكار، و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد، اداى امانت و احترام به پدر و مادر)
ششم: كسانى هستند كه در هنگام محروميت و فقر، و به هنگام بيمارى و درد، و همچنين در موقع جنگ در برابر دشمن ، صبر و استقامت به خرج مى دهند، و در برابر اين حوادث زانو نمى زنند

شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادى و اخلاقى و هم برنامه هاى عملى است .
در زمينه اصول اعتقادى تمام پايه هاى اصلى ذكر شده ، و از ميان برنامه هاى عملى به انفاق و نماز و زكات كه سمبلى از رابطه خلق با خالق ، و خلق با خلق است اشاره گرديده و از ميان برنامه هاى اخلاقى تكيه بر وفاى به عهد و استقامت و پايدارى شده كه ريشه همه صفات عالى اخلاقى را تشكيل مى دهد.

تفسیر نمونه/ جلد اول/ صص596 تا 701


حکمت!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام شهریور, 1393

لقمان حکیم به فرزندش گفت: فرزندم!

تا هنگام مرگ خطاهای خود را در نظر گیر و نصب العین قرار ده

و حسنات خود را در دل مگیر زیرا

کارهای شایسته تو را کسی به شمارش در می آورد که فراموشی ندارد.


حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 50

یاد خدا!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام شهریور, 1393

قال الله عزّ و جلّ

یاد من، هر جایی زیباست.

انَّ ذکری حَسَنٌ علی کُلِّ حالٍ


آسمان کلام/ چهل حدیث قدسی/ ص 25/ منابع اصلی در کتاب موجود است.

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(26)

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام شهریور, 1393

مثال (تو) در دعوت كافران مثال كسى است كه (گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر) صدا مى زند، ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمى شنوند (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمى كنند) اين كافران (در حقيقت ) كر و لال و نابينا هستند و لذا چيزى نمى فهمند!(171 بقره)

نکته تفسیری:

چرا کری و کوری  و لالی نفهمی به دنبال دارد؟

براى ارتباط انسان با جهان خارج ابزارى لازم است كه آنها را ابزار شناخت مى خوانند، و مهمتر از همه چشم و گوش براى ديدن و شنيدن، و زبان براى سؤ ال كردن است ، ولذا در آيه فوق بعد از آن كه اين افراد را به خاطر عدم استفاده از ابزار شناخت به افراد كر و لال و نابينا تشبيه مى كند با ذكر «فاء تفريع» كه براى نتيجه گيرى است بلافاصله مى گويد:«بنابراين آنها چيزى نمى فهمند». به اين ترتيب قرآن گواهى مى دهد كه اساسى ترين پايه علوم و دانش ها چشم و گوش و زبان است چشم و گوش براى درك كردن مستقيم و زبان براى ايجاد رابطه با ديگران و كسب علوم آنها

تفسیر نمونه/ جلد 1/ خلاصه صص 577 تا 579