ملامتگو چه دريابد !
نوشته شده توسطصداقت...!هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در ماني
ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست
بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني
برای که می دوی؟؟!
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام دی, 1393از گرگی پرسیدند: علت چیست که به هنگام فرار تو بهتر و سریعتر از سگ می دوی؟
گفت: علت آن است که دویدن من برای نجات خودم است و دویدن سگ برای نجات دیگران!
آلبوم خنده/ منصور خانلو/ ص 40
گاهی دلم...
نوشته شده توسطصداقت...! 9ام دی, 1393گاهی دلم می گیرد از سخنانی که در شأنم نیست
گاهی دلم می گیرد از صداقتم که هیچ کس لایق آن نیست
گاهی دلم تنگ می شود برای وعده هایی که می دانستم نیست
اما برای دلخوشی ام کافی بود.
گاهی دلم می گیرد از سادگی هایم
گاه دلم می سوزد برای وفاداری هایم
گاهی دلم می سوزد برای اشک هایم
گاهی دلم می گیرد از روزگاری که در آنم
این نبود آنچه در انتظارش بودم
آن روح چه بود؟!!
نوشته شده توسطصداقت...! 9ام دی, 1393در قضيهى 9 دى سال 88 يك نكته اساسى است و آن نكته برمي گردد به هويت انقلاب و ماهيت انقلاب. يعنى همان روحى كه حاكم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظيمِ بىنظيرِ تاريخى در سال 57،همان روح در ماجراى 9 دى نشان داده شد؛ كمااينكه در قضاياى گوناگونِ ديگر هم نشان داده شده،
ليكن در 9 دى به شكل بارزى نشان داده شد؛ به طورى كه جاى انكار و ترديد و تأمل براى هيچ كس
از بدخواهان و دوستان و دشمنان و ديگران باقى نگذارد.
آن روح چه بود؟ روح ديانتِ حاكم بر دل هاى مردم بود.
پس اينجا ما دو تا عنصر در كنار هم داريم:
يك عنصر، عنصر مردم است؛
كه مردم در هر كشورى، در هر جامعهاى، اگر چنانچه همت كنند، بصيرت به خرج بدهند، عمل كنند و وارد ميدان بشوند، ميتوانند همهى مشكلات را حل كنند. يعنى بزرگترين كوهها در مقابل حضور مردم از بين ميرود؛ ميتوانند كوههاى بزرگ را جابهجا كنند. اين يك حقيقت آشكارى است كه بسيارى از تحليلگران اجتماعى در كشورهاى اسلامى و ديگر كشورها آن را درست لمس نكردند، درك نكردند؛ ما اين را لمس كرديم. هنر بزرگ امام بزرگوار ما هم همين بود.
عنصر دوم هم عنصر ايمان دينى مردم است.
ايمان دينى، آن معجزهگرى است كه قادر است اولاً همهى مردم را بسيج كند و بياورد، ثانياً آنها را در صحنه نگه دارد، و ثالثاً سختىها را براى آنها هموار و آسان كند؛ هيچ ايمان ديگرى اين خصوصيت را ندارد.
ايمان دينى ميگويد
شما اگر چنانچه فائق شديد و پيش برديد، پيروزيد؛ اگر كشته هم شديد، پيروزيد؛ اگر زندان هم افتاديد، پيروزيد؛ چون به وظيفه عمل كرديد. وقتى كسى يك چنين اعتقاد و ايمانى داشت، ديگر شكست برايش معنا ندارد؛ لذا وارد ميدان ميشود. اين همان عاملى است كه در صدر اسلام هم اثر كرد، در انقلاب ما هم اثر كرد؛ 9 دى اين را نشان داد. 9 دى يك نمونهاى بود از همان خصوصيتى كه در خود انقلاب وجود داشت؛ يعنى مردم احساس وظيفهى دينى كردند و دنبال اين وظيفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت ۹ دی (۱۳۹۰/۰۹/۲۱ - ۱۳:۳۴
برگرفته از http://www.leader.ir (انتخاب نکات و عنوان سلیقه ای است.)
خداي به روز!
نوشته شده توسطصداقت...! 8ام دی, 1393ديشب در حالي كه مشغول به روز رساني وبلاگ بودم نگاهم به گلدان افتاد، دلم گرفت. چند وقتي است برگ هاي بوته زرد مي شود. هر تلاشي مي كنم فايده اي ندارد. تغيير آب و مواد غذايي خاك و تميز كردن و ميزان نور فقط روند زرد شدن را كندتركرده اما درمان نه. با نازنين صحبت مي كردم. برايش از تغيير روش وبلاگ نويسي گفتم و كم شدن بازديدها و تغيير مخاطبين آن هم درست از زماني كه خاطره نويسي ها بيشتر شده. از او پرسيدم: به نظرت دليل اين افت چيست؟ بدون مكث جواب داد: چون وبلاگت مربوط به زمان جاهليت است اصلا به روز نيستي! چند تا حديث و آيه و خاطره كه نشد مطلب. ادامه دادم نازنين؛ به عنوان بازديد كننده دائمي وبلاگ كليد واژه وبلاگ را چه مي داني؟ در عين ناباوري جوابش درست بود. در بين كلامم ازاو خواستم ماژيك سبز را از جا قلمي برايم بياورد. وقتي رسيد كنارم، گفتم : وقت ندارم كمك مي كني اين چند برگ زرد شده را سبز كني؟ با عصبانيت ناشي از حرف بي منطقم گفت يعني چه؟ مسخره ام كردي؟ حالا اين چهار تا برگ را به خيا ل خودت رنگ كردي چه فايده! فردا چند تاي ديگر زرد مي شود. اين چند تا هم كه سبز نمي ماند مزاحمش مي شوي زودتر خشك مي شود. غذا سازي ندارد. بايد علت را پيدا كني. مواد مورد نياز از ريشه تامين نمي شود. نگاهش كردم و گفتم به نظرت اين را نمي دانستم؟! چرا مثل خيلي ها مي گويي وبلاگ مال عهد بوق است و بايد روند آنها را پيش بگيرم؟!!. مگر مشكل اجتماع ما غير از اين است؟ ريشه ها ضعيف شده. رفتارها از باورهاي نا درست تغذيه مي شوند ولي ما سعي مي كنيم برگ ها را سبز كنيم آن هم با ماژيك. درمان حجاب تيشه و تبر در كلام و آفرين نيست. درمان اعتياد هم بيمار دانستن معتاد و … نيست و البته بقيه دردها. بايد فكري به حال تقويت رابطه ضعيف شده برگ ها با ريشه كرد. بايد دنبال تغيير با ور بود نه فقط اصلاح رفتار! گفت درست است اما اين ها كه مي گويي از ديد خيلي مذهبي ها هم زمانش گذشته. بايد به روز بود. مردم خدايي مي خواهند كه كارشان را تاييد كند نه اينكه مرتب تشر بزني و روضه بخواني و … حرفش را قطع كردم و گفتم: اولا اين خدا ست؟!! خداي به روز؟!! دوما وبلاگ مي نويسيم مردم را جذب كنيم و راضي نگه داريم؟!!!! عزيز من برگ هاي زندگي زرد است چون ، رابطه برگ و ريشه ها ضعيف است و فضاي اطراف ريشه ها به جاي اكسيژن حيات بخش خدا باوري ، پر است از اكسيژن مسموم رضايت نفس .
بهترين شيريني!
نوشته شده توسطصداقت...! 8ام دی, 1393دختر بچه و پسر بچه اي مشغول بازي بودند.
پسر بچه همراه خود چند تيله و دختر بچه چند عدد شيريني داشت.
پسرك به دختر بچه گفت: من همه تيله هايم را به تو مي دهم
تو هم همه شيريني هايت را به من بده.دخترك قبول كرد.
پسرك بزرگترين و زيباترين تيله اش را پنهاني براي خودش برداشت
و بقيه را به دخترك داداما دخترك طبق قولش تمام شيريني ها را به او داد.
در آن شب دخترك تمام شب را با آرامش در خواب به سر برد.
اما پسرك نتوانست تا صبح بخوابد و همه شب را به اين فكر مي كرد كه
دخترك هم مثل خودش بهترين شيريني اش را براي خودش نگه داشته است.
**************************
آرامش سهم كسي است كه صادق باشد.
لذت دنيا و آرامش سهم كسي است كه با وجدان صادق زندگي مي كند نه با انسان صادق.
انسان ها ديگران را از منظر وجدان خود مي بينند.
منبع: اگر يك بار ديگر به دنيا مي آمدم، سيده سارا شفيعي/ ص 30/ با تصرف و باز نويسي
ترک ممنوع!
نوشته شده توسطصداقت...! 7ام دی, 1393سه چيز است كه ترك آن براى هيچ كس جايز نيست
نيكى به پدر و مادر نیکو کار باشند يا فاجر
وفاى به عهد با نیکو کار يا فاجر
و اداى امانت به نیکو کار يا فاجر .
امام صادق سلام الله علیه
ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِيهِنَّ رُخْصَةً
بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ
وَ وَفَاءٌ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ
وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر
بحار الانوار، ج 74، ص 56(به نقل از چهل حدیث والدین/ محمود شریفی/ ص 41)