کلید واژه: "خاطرات شخصي"

دوربين هاي سرّي!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام فروردین, 1394
كمتر به ياد دارم همراه خود كليد برده باشم. تقريبا هميشه ، از حضور مادر مطمئنم. اصلا زيبايي  باز شدن در توسط شخصي كه منتظر آمدنت باشد مفهوم كليد و كليد داشتن  را انكار مي كند.  سر زدن به كتابخانه  دارالقرآن شهرمان از عادات اين روزهاي پر از خالي است. دور… بیشتر »

خداي به روز!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام دی, 1393
ديشب  در حالي كه مشغول به روز رساني وبلاگ بودم نگاهم به گلدان افتاد دلم گرفت.  چند وقتي است برگ هاي گل داخل گلدان  شروع به زرد شدن كرده. هر تلاشي مي كنم فايده اي ندارد. تغيير آب و مواد غذايي خاك و تميز كردن و نور و..د روند زرد شدن را  كندتركرده اما درما… بیشتر »

فقط ده دقيقه!

نوشته شده توسطصداقت...! 17ام آذر, 1393
استرس امتحان و رفت و آمد جاي خود،  استرس  مطالعه و باقي ماندن چند مبحث جاي خود. كمتر از ده دقيقه فرصت داشتم كه از خانه خارج شوم و به ايستگاه تاكسي براي رفتن به شهرستان مجاور و از آنجا براي رفتن به  مقصد - به دليل ساعت نامناسب حركت اتوبوس هاي شهر خودمان … بیشتر »

اسير ويروس!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام آبان, 1393
عجب موجود قدرتمندي است اين ويروس سرماخوردگي ديده نمي شود اما انسان به اين بزرگي را  اسير خود مي كند. سرفه ها و عطسه ها و گيجي و ... يك طرف مزاحمت و ممانعتش  براي انجام كار و شركت در مراسمات عمومي و قرنطينه شدنش يك طرف.  ولي مجبور بودم كارهاي به هم رسيده… بیشتر »