ملامتگو چه دريابد !
نوشته شده توسطصداقت...!هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در ماني
ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست
بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني
صداقت کیه!
نوشته شده توسطصداقت...! 4ام آبان, 1393چند روز بود منتظر یکی از دوستان سامانه ای و پیامش بودم. روز قبل بعد از انتشار مطلب و … وقتی صفحه را بازکردم با علامت عدد یک قرمز رنگ بالای صفحه متوجه پیامی جدید شدم. پیام را که باز کردم صاحبش را نمی شناختم. احوالپرسی و …. پیام هایی بین ما رد و بدل شد و نهایتا به این نتیجه رسید که ایشان به دلیل مشاهده نام صداقت در پیام ها مرا با صداقت نامی اشتباه گرفته بودند. جالب بود. من حتی خبر نداشتم فامیلی با این عنوان وجود خارجی دارد. در جواب نوشتم من نه اسمم صداقت است و نه فامیلم. نه شاعرم و نویسنده که به اندازه انتخاب اسم مستعار باشم و نه ادعای صداقت دارم. صداقت فقط یک تذکر است. این واژه را انتخاب کرده ام که هر بار در فضای مجازی با آن روبرو شدم یادم باشد به خدا قول داده ایم در ارتباط با خود، مردم و خدا صادق باشیم. و ادعای ایمان بدون این واژه با مفهوم گسترده اش توهمی بیش نیست. ایمان یعنی صداقت !
همراهی با کاروان کربلا12
نوشته شده توسطصداقت...! 4ام آبان, 1393شب عاشورا امام حسین علیه السلام اصحاب خود را جمع کردو با اصحاب خود سخن گفت. همچنین حضرت فرمودند که خیمه ها ی حرم را متصل به یکدیگر بر پا کنند و به دور آن خندقی حفر کردند و پر از هیزم که جنگ یک طرف باشد. و تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرع و مناجات به سر بردند.(1)
توضیحات مختصر
* گزیده ای از سخنان حضرت در شب عاشورا برای اصحاب خود
… ای پروردگار من سپاس می گذارم تو را بر اینکه ما را به نبوت گرامی داشتی و برای ما گوشی شنوا، چشمی بینا و دلی آگاه قرار دادی و تو علم قرآن را به ما آموختی و ما را در دین فقیه و آگاه ساختی. پس ما را از زمره سپاسگزاران قرار ده..
… اما بعد من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله رحم بندتر از اهل بیتم نمی شناسم. خدا شما را به خاطر یاری من جزای خیر دهد. من می دانم فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را از شما بر می دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید...این مردم مرا می خواهند چون به من دست یابند به غیر من نپردازند…
چون سخن به اینجا رسید برادران و فرزندان و برادرزادگان و فرزندان عبدالله جعفر عرض کردند: برای چه این کار را کنیم؟ آیا برای اینکه بعد از تو زندگی کنیم؟خداوند هر گز نگذارد که ما این کار نا شایسته را دیدار کنیم و اول کسی که این کلام را ابتدا کرد عباس بن علی علیه السلام بود…
* گوشه ای از سخنان حضرت در تسلی دادن حضرت زینب علیها سلام!
ای خواهر بپرهیز از خدا و شکیبایی کن به صبر، و بدان که اهل زمین می میرند و اهل آسمان باقی نمی مانند و هر چیزی در معرض هلاکت است جز ذات خداوندی … جد و پدر و مادر و برادر م بهتر از من بودند و هر یک دنیا را وداع نمودند و برای من و هر مسلمی است که اقتدا و تاسی کند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم….
(1) منتهی اآمال/ شیخ عباس قمی/ جلد اول/ صص 550 تا 555
مشابه این مطالب در کتب لهوف/ ترجمه علیرضا رجالی تهرانی /ص 125 تا130
مقتل الحسین علیه السلام سید ضیاء الدین تنکابنی ص 52 و 53 نقل شده است.
الهی!
نوشته شده توسطصداقت...! 3ام آبان, 1393الهی!
اگر حسن جهنمی است، جهنمیِ عاقلی را رفیق او گردان!
حکمت!
نوشته شده توسطصداقت...! 3ام آبان, 1393حریم و حرمت رهبر در نظام باید مقتدر باقی بماند و
جناحها اگر علیه یکدیگر حرفی دارند و هر کس خودش را حق می پندارد باید حرمت رهبری و نظام را حفظ نماید
و این نظام و رهبری[را] که وارث خون شهیدان و صالحان و صدیقان است حفظ نمایید.
شهید علی نور ممبینی / حرف های شنیدنی 1/ پا به پای شهدا/ موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/ ص 96
مهار شیطان25
نوشته شده توسطصداقت...! 3ام آبان, 1393کلام های ناحق از شیطان است ، فراموش نکن.!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
شعر منحرف از حق و حقیقت، از ابلیس است.
مهار کردن شیطان/ واحد پژوهش انتشارات هناریس/ ص 86
همراهی با کاروان کربلا11
نوشته شده توسطصداقت...! 3ام آبان, 1393روز نهم محرم (همانگونه که در مطلب قبل اشاره شد).صدای نزدیک شدن لشکر و خروش ان شنیده شد.قسمت دیگری از رخدادهای روز نهم محرم به این شرح است.
توضیحات مختصر
*فرستادن حضرت عباس بن علی به طرف لشکر دشمن از طرف امام حسین علیه السلام
حضرت عباس بن علی علیه السلام خدمت امام حسین علیه السلام رفت و عرض کرد:
برادر لشکر روی به شما آورده اند.
امام حسین علیه السلام به او فرمود:
ای برادر جانم فدای تو باد، برو ایشان را ملاقات کن و بپرس چه شده که ایشان رو به ما آورده اند؟
جناب عباس با 20سوار از جمله زهیر و حبیب به سمت لشکر دشمن رفته و از امیر آنها دلیل حرکت و غوغا را سوال کردند.
گفتند: امیر حکم کرده بر شما عرض کنیم که تحت فرمان او در آئید و اطاعت او را لازم دانید و الا با شما قتال کنیم.
جناب عباس علیه السلام فرمود: پس تعجیل مکنید تا من برگردم و کلام شما را با برادرم عرضه کنم. ایشان توقف نمودند و جناب عباس بازگشته و جواب را به امام عرضه نمودند.
حضرت فرمود: به نزد ایشان برگرد و از ایشان مهلتی بخواه که امشب را صبر کنند و کارزار را به فردا اندازند که امشب قدری نماز و دعا و استغفار کنم چه خدا می داند که من دوست می دارم نماز و تلاوت قرآن و کثرت دعا و استغفار را.
از طرف دیگر سپاه عباس علیه السلام در مقابل آن لشکر توقف نموده و آنها را موعظه می کردند تا جناب عباس بازگشت و آن شب را مهلت طلبید. ابن سعد خواست مضایقه کند که عمرو بن حجاج الزبیدی گفت:
به خدا قسم اگر ایشان اهل ترک و دیلم بودند و از ما چنین امری را خواهش می نمودند ما اجابت می کردیم ایشان را
تا چه رسد به اهل بیت پیغمبر!
در روایت است که قیس بن اشعث گفت: اجابت کن ایشان را و مهلتشان ده
ولی به جان خودم سوگند که این جماعت فردا صبح با تو مقاتله خواهند کرد و بیعت نخواهند نمود. (1)
(1) منتهی اآمال/ شیخ عباس قمی/ جلد اول/ صص 549 و 550/
مشابه این مطالب در کتب لهوف/ ترجمه علیرضا رجالی تهرانی /ص 125 و
مقتل الحسین علیه السلام سید ضیاء الدین تنکابنی ص 45 نقل شده است.