موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"
عمرت برفت و چاره کاری نساختی!
نوشته شده توسطصداقت...!چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا
غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟
عمرت برفت و چاره کاری نســاختی اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا
کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا
حکمت!
نوشته شده توسطصداقت...! 31ام شهریور, 1393شر با شر خاموش نمی شود چنان که آتش با آتش
بلکه شر را خیر فرو می نشاند و آتش را آب
515 گفتار نیک/ مجتبی رمضانی / ص 96
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 31ام شهریور, 1393حکیمی از محلی می گذشت.
کودکی دید از جای گل آلوده ای راه می رود او را صدا کرد و گفت: بچه جان مواظب باش نلغزی
طفل زیرک و فهمیده بی درنگ جواب داد:
ای حکیم! لغزش من سهل است
تو مواظب باش نلغزی که از لغزش تو پیروانت هم می لغزند.
اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی / ص 110
مشکل حکایتی است که تقریر می کنند!
نوشته شده توسطصداقت...! 30ام شهریور, 1393فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه ایست که تغییر می کنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 30ام شهریور, 1393در زمان عبدالناصر سرمایه داری آمریکایی به مصر آمد.
در فرودگاه زمانی که روزنامه ای از جوان فقیر مصری خرید هر چه در جیبهایش گشت پولی نیافت.
ناچار به جوان گفت: روزنامه را پس بگیر جوان گفت: برو پول نمی خواهم
سرمایه دار از اینکه جوانی فقیر پول روزنامه گران قیمت خارجی را نگرفت متحول شد.
پس از بازگشت تمام هستی چند میلیاردی خود را به جوان عرب بخشید
و از طریق نامه دادگستری مصر به او خبر داد.
و در وصیتنامه خود نوشت:
هنوز نسبت به این بچه احساس حقارت می کنم چرا که او از من سخاوتمندتر است
او مرا نمی شناخت و این عمل را داشت و من ادای دین می کنم.
او هنوز از من سخاوتمند تر است.
حکایت ها و لطیفه ها / جلد 3/ شعبانعلی لامعی/ ص 84