موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

خواهد گذشت!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام فروردین, 1394

به تقویم اعتمادی نیست!

اگر تحولی در وجودمان رخ داد مبارک است…

راز نو شدن را باید دانست….

وگرنه بهار دیگری نیز خواهد گذ شت!

نوروزتان فاطمی.

نوروز از دیدگاه اسلام!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام فروردین, 1394

همزمان با ظهور اسلام بسیاری ازسنت های غلط از جمله آتش پرستی و منع دفع مردگان از بین رفت ولی نوروز به عنوان یک جشن ملی باقی ماند. حتی پیشوایان دینی آن را حیاتی دوباره بخشیدند و آن را به دعا و نیایش آراستند.

معلی بن خنیس می گوید: در نوروزبر  امام صادق علیه السلام وارد شدم، فرمود: این روز را می شناسی؟
عرض کردم قربانت شوم این روزی است که عجم آن را بزرگ می شمرند و به یکدیگر هدیه می دهند…
حضرت فرمودند: قسم به بیت عقیق که در مکه است این نیست مگر به جهت امری قدیم که برای تو تفسیر می کنم…
نوروز روزی است که خداوند از انسان ها پیمان گرفت که بندگی او را گردن نهند و به پیامبرانش ایمان آورند و دستورهای آنان ر بپذیرند.
آن نخستین روزی است که خورشید بتابید و بادهای باردهنده وزیدن گرفت و گیاهان روییدن گرفتند.
آن روزی است که فرشته وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل گردید و ابراهیم خلیل علیه السلام بت ها را در هم شکست.
روزی است که امام علی علیه السلام بت های روی خانه کعبه را به زیر افکند و همچنین کشتی نوح پس از طوفان بر کوه جودی قرار گرفت و
آن روزی است که قائم ما در آن روز ظهور خواهد کرد.

نسیم بهار/ اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان/  صص 2 و 3

 

برداشت آزاد از حدیث : نوروز جشن بندگی خداوند متعال است. خداوندا ما را به بندگی خود نزدیکتر فرما. سالتان فاطمی.

 

شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام اسفند, 1393

به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد

گر اعتماد بر الطاف کار ساز کنید

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است

چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

نخست موعظه پیر صحبت این حرف است

که از مصاحبت ناجنس احتراز کنید

هر آنکس که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نمرده به فتوی من نماز کنید

شهادت چیست؟ شهید کیست؟

نوشته شده توسطصداقت...! 22ام اسفند, 1393

* شهادت در فرهنگ اسلامی دو معنای متفاوت دارد: معنای خاص و معنای عام
معنای خاص شهادت همان کشته شدن در معرکه جنگ در راه خدا است که احکام خاصی در فقه اسلامی دارد از جمله عدم نیاز شهید به غسل و کفن بلکه با همان لباس خونین دفن می شود.
معنای عام شهادت آن است که انسانی در مسیر انجام وظیفه الهی کشته شود یا بمیرد. هر کس در حین انجام چنین وظیفه ای به هر صورت از دنیا برود شهید است.

*اطلاق شهید از ماده شهود بر شهید یا به خاطر حضورشان در میدان نبرد با دشمنان حق است یا به خاطر اینکه در لحظه شهادت فرشتگان رحمت را مشاهده می کنند و یا به خاطر مشاهده و نعمت های بزرگی است که برای آنها فراهم شده و یا حضورشان در پیشگاه خداوند متعال است.

*فضیلت شهادت: از آیات و روایات این چنین استفاده می شود که خداوند اگر بخواهد از انسانی به خاطر بندگی و اطاعت از او قدر دانی و تشکر کند و پاداشی عنایت فرماید، بهترین نوع پاداش الهی و برترین قدر دانی و تشکر خداوند این است که به او توفیق شهادت عنایت می فرماید.

*فضیلت شهید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم: در برابر هر نیکی ، نیکی بهتری وجود دارد تا به شهادت در راه خدا رسد که برتر از آن چیزی متصور نیست.

*خانواده شهید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند در حدیث قدسی است که خداوند می فرماید:
من جانشین شهید در خانواده اش هستم هر کس خانواده شهید را راضی نگه دارد مرا راضی نگه داشته و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

کتاب شهادت چیست؟ شهید کیست؟/ سید محمد رضا طبا طبایی نسب/ صص 2 و 17 و 21 و 24

بنویس این روایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 22ام اسفند, 1393

…ای اهل مدینه خون بگریید
بر غنچۀ پرپر ولایت
هم خانه توست قتلگاهت
هم قبر تو سنگر ولایت
هر نکته که حاجت بیان است

از تربـت مخفی‌ات عیان است…
میثم بنویس این روایت
زهـراست شهیدۀ ولایت

شاعر: غلامرضا سازگار (میثم)

همان ها که !

نوشته شده توسطصداقت...! 19ام اسفند, 1393

امام حسن عسکري عليه‏ السلام مي‏ فرمايد: هنگامي که مأمون حضرت رضا عليه‏ ا لسلام را وليعهد خود قرار داد روزي دربان خانه آن حضرت وارد شد و گفت: گروهي آمده ‏اند و اجازه ملاقات مي‏ خواهند و مي‏گويند ما از شيعيان علي بن ابيطالب هستيم.
امام رضا عليه ‏السلام فرمود: وقت ندارم، مشغول کارم. آنها را برگردان.
دربان پيام امام رضا عليه‏ السلام را به آنها رساند و آنها را برگرداند.
دو مرتبه آمدند و تقاضاي ملاقات کردند اين بار هم اجازه ملاقات به آنها داده نشد و اين جريان و رفت و آمد آنها و عدم اجازه ملاقات تا دو ماه طول کشيد.
تا اين که از ملاقات با امام مأيوس شدند و به دربان گفتند: به مولاي ما امام رضا عليه‏ السلام بگو از شيعيان پدرت علي بن ابيطالب هستيم و از اين که شما به ما اجازه ملاقات نداديد مورد شماتت دشمنان قرار گرفتيم، به خاطر همين برمي‏گرديم، در حالي که به خاطر اين پيش آمد، از بازگشت به وطنمان خجالت مي‏کشيم و از طرف ديگر از تحمل شماتت دشمنان ناتوان شده ‏ايم. 

دربان پيام آنان را به امام رضا عليه‏ السلام رساند و امام عليه‏ السلام فرمود:

ادامه »