موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

الهي!

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام آبان, 1393

الهي!

چه رسوايي از اين بيشتر كه گدا از گدايان گدايي كند!

الهي نامه آيت الله حسن زاده آملي/ ص 20

غصه نخور!

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام آبان, 1393

ما زياد غصه رزق و روزي مي خوريم.

جواب : خداوند تعالي در قرآن  به همان طريقي كه معاد، قيامت، بهشت و جهنم را بيان نموده اند

به همان طريق مي فرمايند:  رزق و روزي همه بندگان را من مي دهم.

جرعه وصال(چكيده اي از انديشه هاي آيت الله بهجت/ ص 111)

فقير بودند فحش مي دادند!

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام آبان, 1393

فقير بودند. به علي پسر حسين فحش مي دادند. بدگويي اش را مي كردند.

شب ها هم با شكم گرسنه مي نشستند منتظر مردي كه برايشان غذا مي آورد. نمي شنا ختند ش.

چند روزي بود كه از غذا و مرد نا شناس خبري نبود.

شنيده بودند كه علي پسر حسين را شهيد كرده اند.!

آفتاب در سجده(روايتي داستاني از زندگي امام سجاد عليه السلام)/ سميه مصطفي پور/ ص 91

مي گفت!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393

مي گفت  بايد امانت را به صاحبش برگرداند.

به خدا قسم اگر قاتل پدرم همان شمشيري را كه پدرم را با آن كشت به من امانت دهد به او بر گردانم!

آفتاب در سجده(روايت داستاني از زندگي امام سجاد عليه السلام)/ ص 65

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393

الهي!

خوشا به حال عالين كه

جز تو نديدند  و ندانند!

الهي نامه حسن زاده آملي

اين است علي بن الحسين عليه السلام!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393

مجلسي بر پا شده بود. علي پسر حسين و عمر پسر عبدالعزيز حاكم مدينه هم بود.

علي كه از جلسه بيرون رفت عمر رو كرد به حاضران و گفت:

چه كسي شريف ترين مردم است؟ همه گفتند تو هستي

گفت: نه اين طور نيست. شريف ترين مردم هماني بود كه الان از مجلس ما بيرون رفت.

همه مردم دوست دارند با او باشند و او به هيچ كس وابسته نيست.

آفتاب در سجده(روايت داستاني زندگي امام سجاد عليه السلام)/ سميه مصطفي پور/ ص 77