نفس؛ چرا این قدر گرفته ای؟
دلتنگم ؛ چرا؟ خستم کردی؟؛ من؟ ؛ بله تو
چرا این قدر بی خود، خودت و من اذیت می کنی؟ حالا دو تا دروغ می گفت چی می شد؟
هم سر کار می رفت هم هزارتا پیامد مناسب براش داشت.
چرا جمع مردم به هم زد دو تا غیبت کیُ کشته بود؟
این حرفا دیگه قدیمی شدن. نگاه کن ببین چقدر از هم کلاسیاش عقب افتاده برای این حرفاش.
نه مدرک درست حسابی داره، نه کار خاصی تو زندگیش انجام داده، نه بچه ای،نه همسری ،
همه عمرش تلف کرده اینم شد مقاومت .
به نظرم این صداقت آدم بی فکریه که تو اعتقادشی من نفسش.
نفس؛ بس کن تو هم که شدی مثل بعضی شیطان صفت ها.
از اذیت من چی گیرت میاد چرا سعی می کنی من ضعیف کنی؟

نفس؛ تو دوست داری بعدا ی قسمتت منتقل بشه به یه بچه با ادب،راستگو و با اخلاق؟
خوب آره. به نظرت اگه صداقت کارهاش و با دروغ و موافقت تو و بی اخلاقی پیش ببره بعدا این اتفاق می افته؟ تا  ندانه اخلاق اسلامی چیه، تمرین نکنه می تونه آموزش بده؟
اصلا من یه سوال ازت می پرسم تو از چی خیلی بدت میاد و ناراحت می شی؟
اینُ دیگه خوب می دونی، از روبرو شدن با آدمایی که یه چیزی می گن خلافش عمل می کنن!
آفرین نفس خودت جواب خودت دادی، اونم نمی خواد ی چنین مادری باشه. این زمان می بره.
باید تمرین کرد از 20 سال قبلش.
این جوری یک تیر و دو نشان.
هم تمرین کرده و می دونه آموزش یعنی چی و هم شاید این جوری بچش محبتش به او بیشتر باشه
تو که می دونی محبت معجزه می کنه.
شاید اجرای بعضی دستورات اسلام در اون دید به بقیش علاقمند شد و بشه الگوی صداقت!
شاید اصلا خدا بهش فرصت نداد مادر بشه؟ مگه من گفتم حتما این اتفاق می افته؟
پس اینا که گفتی یعنی چی؟
من می گم هر کسی تو زندگیش متناسب با استعدادا و امکانات و شرایطش
نسبت به عمرش یه مسئولیتی داره.
صداقتم ی دختره و وظیفه ای که خدا براش تعیین کرده تربیت نسل صالحه
وقتی هر کاری با نیت خودش انجام بدی اگه الانم مُردی مهم نیست ، در حال انجام به وظیفت مردی
و تازه نفس بیچاره، نیت داشتن که ساده تر. شاید نتونست در عمل معلم اخلاق خوبی برا بچش باشه ولی تو که می دونی خدای ما خیلی مهربونه به نیت ها هم ثواب همون کار می ده.
مهم اینه که اگر مُرد و خدا گفت چه می کردی:
بهش می گه با همه چیزایی که بهم داده بودی تلاش می کردم اونی باشم که تو دوست داری.