« لواشک حضرتی ! | الله اعلم حیث یجعل رسالته...! » |
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت!!!
نوشته شده توسطصداقت...! 23ام اردیبهشت, 1395تمایلی به رفتن نداشتم . بادعوت تلفنی مدیر جدید و خواهش و اصرار دوست دو ساله، ادب اقتضا می کرد حضور یابم. یکی دو سالی با این مرکز فرهنگی همکاری داشتم و تقریبا از کارکنان ثابت محسوب می شدم. جلسه معارفه مدیر جدید با حضور تعدادی از مسئولین درجه اول شهر و استان برگزار شد و با اندکی تامل جلسه مدیر جدید با کارکنان شروع شد.
مدیر در اولین دیدار، از تحصیلات و مهارت هایم سوال نمود و از شنیده ها در مورد همکاری گفتند. به نظر جدیت و جسارت قابل تحسینی داشتند و البته زبانی واضح گو وبیشتر متناسب برقراری ارتباط با آقایان. حرف ازعدم ادامه همکاری زدم . دلایلم به هیچ عنوان شخصی نبود اما به جهت برخی حضورها و اخلاق اسلامی و یقین به انکار و تحریف کلام، از گفتن علت ها، معذور بودم. مدیر اعتراض نمود و دلیل خواست و سکوت کردم. نمی دانم چه دیدگاه و باوری از من برای او ساخته بودند و رفتارم مهر تایید بود یا تکذیب.
آنچه می دید با آنچه دو سال دیده بودم بسیار متفاوت بود. نه می توانستم عیب جویی و سخن چینی کنم و نه مدرکی داشتم. قلبم از دو گانگی رفتار برخی کارکنان عجیب در فشار بود. چقدر وقیح بود لمس دوگانگی رفتار انسانی برای انسان با درک و کمالات و جمالات مشابه. رفتار و کلامشان، در حضور مدیر و بدون حضور ایشان، تفاوتی داشت به اندازه باور نداشتن خدا و ترس از غیر خدا. میشد درک کنی که ملاک رفتارها خدا و رضایتش نیست. این تفاوت رفتار ناشی از آن است که خدایی که از او حساب می بریم خدا یی است به نام هوای نفس .
از این دو ساعت حضور خیلی رنج کشیدم اما دانستم چقدر ساده و عادلانه است، نزد خدای کریم ؛ معامله همه اعمال نیک بدون اخلاص= صفر، و حالا می شد عظمتی دید از امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه وقتی که با مقام عصمت، زبان می گشایند به
«… هذا مَقامُ مَنْ… وَجَّهَ رَغْبَتَهُ اِلَيْكَ ثِقَةً بِكَ، فَاَمَّكَ بِطَمَعِهِ يَقيناً،وَ قَصَدَكَ بِخَوْفِهِ اِخْلاصاً، قَدْ خَلا طَمَعُهُ مِنْ كُلِّ مَطْمُوعٍ فيهِ غَيْرِكَ، وَ اَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ كُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِواكَ، …
… واين جايگاه كسى است كه… از روى اطمينان به تو با شوق و رغبت متوجه تو شده، و از باب يقين با طمع خود قصد تو نموده، و از روى اخلاص با توشه ترس قصد تو كرده، در حالى كه جز تو به احدى طمع نداشته، و از هيچ چيز غير تو نترسيده،»(صحیفه سجادیه / دعای 31/ فراز 8)
و چه کار دشواری است تکرار این جملات با ادعای صادق بودن.
نوشته شده توسط: صداقت/ 23 اردیبهشت 95
این تفاوت رفتار ناشی از آن است که خدایی که از او حساب می بریم خدا یی است به نام هوای نفس .
زیبا گفتین خدایی ست به نام هوای نفس، ان النفس لاماره بالسوء
http://raz.kowsarblog.ir
سلام من اینطور برداشت کردم که دفتار و گفتار مدیر موسسه باهم یکی نبود. به موعی دورویی و نفاق. این بیماری اکثر مراکز و موسسات ما هست. یعنی من جایی رو دیدم که اگر از دور ببینی خیال می کنی اینها واقعا فرشته هستند و مخلصانه دارن برای خدا کار می کنند ولی وقتی از نزدیک کارهاشون رو می بینی اونوقت می گی ای کاش اصلا شمارو هارو ندیده بودم.
فرم در حال بارگذاری ...