« حکایت!جزء هفتم، پیام زندگی »

رد شدم، قبول!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام تیر, 1393

کارنامه‌ام
پر از تقلب و گناه
خط خطی سیاه
هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی
در شب تولدت
مثل کاج
توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام
شاخه‌های خشک داربست را
بهار کرده‌ام
*
راستی دو روز قبل
سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی
ولی چرا
به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم، قبول
ولی به من بگو
کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟
راستی اگر ببینمت
به من هر چه خواستم می‌دهی؟
کارنامه‌ی مرا
دست راستم می‌دهی؟
نا امید نیستم ولی به خاطر خدا
از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!
ای عصاره گل محمدی!
فصل امتحان سخت ما ظهور کن !


————————-

انتخاب شعر: هدیه از خانم طلبه

نظر از: - [عضو] 

سلام دوستم

طاعات قبول

احسنت به این شاعر خوش ذوق

فصل امتحان سخت ما ظهور کن!

واقعا همه ما در معرض امتحانی سخت قرار گرفتیم. شاید گاهی بیدار باشیم شاید خواب
شاید حواسمان باشد شاید ساده از کنار هر چیزی بگذریم. اما در امتحانی سخت قرار داریم. خدا کند همیشه هشیار باشیم و از امتحانات با نمره خوبی عبور کنیم.

و خدا کند در پس همین امتحانات صاحب عصر ظهور کند … که دنیا دارد از بی عدالتی بیداد می کند…

در پناه حق باشید

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز
خوش آمدید
ان شاء الله
از حضور گرم شما سپاسگذارم دوست گرامی
در پناه حق

1393/04/14 @ 01:32


فرم در حال بارگذاری ...