ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



دوستی انسان و ماهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 22ام مرداد, 1393

ماهیمون  هی می خواست یه چیزی بهم بگه
تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش
نمی تونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم.
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن.
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو
این قده بالا پایین پرید خسته شد خوابید.
دیدم بهترین موقع است  که تا خوابه بندازمش تو آب
ولی الان چند ساعته بیدار نشده
یعنی فکر کنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده
خودش زده به خواب

این داستان رفتار  بعضی از آدم هایی است که کنار ما هستند.
شاید دوستمون دارند، دوستشون داریم
ولی ما رو نمی فهمند و فقط تو دنیا و افکار خودشون بهترین رفتار با ما دارند
و شاید هم ما اینگونه باشیم …

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 22ام مرداد, 1393

شخصی در راه به نابینایی برخورد. به جای آن که دست او بگیرد هوس کرد سر به سر او بگذارد.

جلو آمد و گفت:ای مرد کور آیا شنیده ای وعاظ در بالای منبرها می گویند

هرگاه خداوند نعمتی را از کسی بگیرد بهتر از آن را به او عطا می کند.

بگو بدانم خدا به جای چشم به تو چه داده؟کور گفت:

چه نعمتی بهتر از این که چشم ندارم قیافه منحوس امثال تو را ببینم!

آن شخص بسیار شرمنده شد و رفت.



حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 3
6

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(16)

نوشته شده توسطصداقت...! 22ام مرداد, 1393

…  ولكن شياطين كفر ورزيد و به مردم تعليم سحر دادند (و نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل«هاروت» و «ماروت» نازل شد پيروى كردند،…  ولى هيچگاه بدون فرمان خدا نمى توانند به انسانى ضرر برسانند، …102 بقره)

نکته تفسیری:

شیاطین؟ سحر؟ تعلیم سحر از دو فرشته ؟ سحر در زمان ما؟

منظور ازشياطين ممكن است، انسان هاى طغيانگر و يا جن و يا اعم از هر دو باشد.

سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسيم مى شود:
1 آنجا كه مقصود از آن فريفتن و تردستى و شعبده و چشمبندى است و حقيقتى ندارد
2 از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود كه بعضى از انواع سحر به راستى اثر مى گذارد مانند آيه فوق كه مى گويد آنها سحرهائى را فرا مى گرفتند كه ميان مرد و همسرش جدائى ميافكن و …

در سرزمين بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسيد و باعث ناراحتى و ايذاء مردم گرديده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأ مور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند. ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند، اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحرخود در رديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازهاى براى مردم شدند. با اينكه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يك نوع آزمايش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يكن وع كفر است ، اما آنها به كارهائى پرداختند كه موجب ضرر و زيان مردم شد.

فقهاى اسلام همه مى گويند ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است . چنانچه ياد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشكالى ندارد، بلكه گاهى به عنوان واجب كفائى مى بايست عده اى سحر را بياموزند تا اگر مدعى دروغگوئى خواست از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه كند سحر و جادوى او را ابطال نمايند، و دروغ مدعى را فاش سازند.

امروز يك سلسله علوم وجود دارد كه در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه هاى خود را عملى مى ساختند:
1- استفاده از خواص ناشناخته فيزيكى و شيميائى اجسام ، البته استفاده از خواص فيزيكى و شيميائى اجسام هرگز ممنوع نيست ، بلكه بايد هر چه بيشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده كرد، ولى اگر از خواص مرموز آنها براى اغفال و فريب مردم نا آگاه استفاده شود، و به راه هاى غلطى سوق داده شوند يكى از مصاديق سحر محسوب خواهد شد (دقت كنيد).

2 استفاده از خواب مغناطيسى ، هيپنوتيزم ، و مانيهتيزم ، و تلهپاتى ، (انتقال افكار از فاصله دور).
البته اين علوم نيز از علوم مثبتى است كه ميتواند در بسيارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحيح قرار گيرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى كردند و براى اغفال و فريب مردم آنها را به كارى مى گرفتند. اگر امروز هم كسى از آنها چنين استفاده اى را در برابر مردم بيخبر كند سحر محسوب خواهد شد.


تفسیر نمونه، ج1، خلاصه  صص  371 تا 382

 



ازدواج کاغذی؟!!!!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام مرداد, 1393

دستمال کاغذی به اشک گفت :
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود، حراج میکنی ؟
عاشقم
با من ازدواج میکنی ؟
اشک گفت :

ازدواج اشک و دستمال کاغذی
تو چه قدر ساده ای
خوش خیال کاغذی !

توی ازدواج ما
تو مچاله می شوی
چرک میشوی و تکه ای زباله می شوی ..


عرفان نظرآهاری

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام مرداد, 1393

ابراهیم ادهم گفت: از کنار چوپانی می گذشتم به او گفتم آب یا شیری نداری به من دهی؟

گفت کدام را بیش تر خوش داری؟ گفتم: آب.

با عصای خود به سنگ سختی که هیچ شکافی نداشت زد، آب از آن جوشید، از آن نوشیدم.

از برف خنک تر و از عسل شیرین تر بود. در حیرت فرو رفتم.

چوپان گفت: ابراهیم! تعجب مکن. اگر بنده مولایش را اطاعت کند همه چیز به فر مانش درآید.


حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 14

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(15)

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام مرداد, 1393

ولى آنها هرگز به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده اند آرزوى مردن نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است(95 بقره)

نکته تفسیری:

چرا ترس از مرگ؟ راهکار؟

بيشتر مردم از مرگ مى ترسند و وحشت دارند ريشه اين ترس را يكى از دو چيز تشكيل مى دهد:
بسيارى از مردم مرگ را به معنى فنا و نيستى و نابودى تفسير مى كنند و بديهى است كه انسان از فنا و نيستى وحشت دارد، اگر انسان مرگ را به اين معنى تفسير كند حتما از آن گريزان خواهد بود، و لذا حتى در بهترين حالات زندگى و در اوج پيروزى فكر اين مطلب كه روزى اين زندگى پايان مى يابد، شهد زندگى را در كام آنان زهر مى كند، و هميشه از اين نظر نگرانند.

2 افرادى كه مرگ را پايان زندگى نمى دانند و مقدمه اى براى زندگى در سرائى وسيعتر و عاليتر مى بينند به خاطر اعمال خود و خلافكاري ها از مرگ وحشت دارند، زيرا مرگ را آغاز رسيدن به نتائج شوم اعمال خود مى بينند، بنابراين براى فرار از محاسبه الهى و كيفر اعمال ، ميل دارند هر چه بيشتر مرگ را به عقب بيندازند، این آيه اشاره به این افراد دارد

ولى پيغمبران بزرگ خدا از يكسو ايمان به زندگى جاويدان بعد از مرگ را در دلها زنده كردند و چهره ظاهرى وحشتناك مرگ را در نظرها دگرگون ساخته ، چهره واقعى آن را كه دريچه اى به زندگى عاليتر است به مردم نشان دادند.


و از سوى ديگر دعوت به«پاكى عمل» كردند تا وحشت از مرگ بخاطر كيفر اعمال نيز زائل گردد، بنابراين مردم با ايمان از پايان زندگى و مرگ بهيچوجه وحشت ندارند.

تفسیر نمونه. ج 1/ خلاصه ص 358