« دوستی انسان و ماهی! | هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(16) » |
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 22ام مرداد, 1393شخصی در راه به نابینایی برخورد. به جای آن که دست او بگیرد هوس کرد سر به سر او بگذارد.
جلو آمد و گفت:ای مرد کور آیا شنیده ای وعاظ در بالای منبرها می گویند
هرگاه خداوند نعمتی را از کسی بگیرد بهتر از آن را به او عطا می کند.
بگو بدانم خدا به جای چشم به تو چه داده؟کور گفت:
چه نعمتی بهتر از این که چشم ندارم قیافه منحوس امثال تو را ببینم!
آن شخص بسیار شرمنده شد و رفت.
حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 36
فرم در حال بارگذاری ...