ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



کاظم از دیدگاه دانشمند جهان تسنن!

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام اردیبهشت, 1394

«ابن هجر هیتمی» دانشمند و محدث  مشهور جهان  تسنن می نویسد:

موسی کاظم وارث علوم و دانش های پدر و دارای فضل و کمال او بود.

وی در پرتو عفو و گذشت

و بردباری فوق العاده ای که (در رفتار با مردم نادان) از خود نشان داد کاظم لقب یافت

و در زمان او هیچ کس در معارف الهی و دانش و بخشش به پایه او نمی رسید.

سیره پیشوایان/ مهدی پیشوایی/ ص 416

چهار تایی عشق!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام اردیبهشت, 1394

حرث بن مالک گوید: به مکه آمدم و سعد بن ابی وقاص را ملاقات نمودم. به اوگفتم:

آیا منقبتی از علی علیه السلام شنیده ای؟ سعد گفت:

چهار منقبت درباره علی مشاهده نموده ام که اگریکی از آنها را من داشتم نزد من محبوب تر اززندگی کردن همانند نوح پیامبر علیه السلام و عمر طولانی  بود.

اولین منقبت اینکه: پیامبر  ابابکر را به عنوان ابلاغ سوره مبارکه برائت نزد مشرکان فرستاد، یک شبانه روز از مسافت را طی کرد . در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: به دنبال ابابکر برو و سوره برائت را از او بگیر و تو آن را ابلاغ نما. پس علی علیه السلام ماموریت را انجام داد و ابابکر در حالی که گریه می کرد برگشت و عرض کرد: یا رسول الله آیا درباره من آیه نازل شده ؟ پیامبر فرمودند: جز خیر چیزی نیست. همانا از طرف من تبلیغ نمی کند کسی امری را جز من وآن کسی که از اهل بیت من باشد.

دومین منقبت اینکه: ما با رسول خدا در مسجد بودیم . هنگام شب ندایی در میان شد ه باید هر که در مسجد است بیرون رود جز آل رسول و آل علی علیه السلام. ما با شتاب از مسجد خارج شدیم. فردا صبح عباس بن عبد المطلب نزد پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله عموهای خود را از مسجد بیرون کردی و این پسر (حضرت علی علیه السلام) را در کنار خود جای دادی؟ رسول خدا فرمود: من به میل خود این دستور ندادم. همانا خداوند به این کار امر فرمود.

سومین منقبت اینکه: پیامبر عمر و سعد را به سوی خیبر فرستاد. سعد مجروح شد و عمر برگشت. در این حال رسول خدا فرمود: پرچم لشکر را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و  خدا و رسول نیز او را دوست دارند. سپس علی علیه السلام را طلبید.گفتند به چشم درد مبتلا است… و پرچم لشکر را به او عطا کرد.

چهارمین منقبت اینکه: روز عید غدیر خم است که پیامبر در آن روز فرمود: که هر کس که من مولای او هستم علی علیه السلام مولای او است و این سخن را سه بار تکرار کرد.

الغدیر80:1/ به نقل از کتاب مولود کعبه/ محمد رحمتی شهرضا/ ص 52 و 53

علی علیه السلام از زبان عایشه و معاویه!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام اردیبهشت, 1394

عایشه

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود:نام و یاد علی عبادت است.(1)

معاویه

چه دور است چه دور (هیهات هیهات) [که بار دیگر شخصیتی چون علی پدید آید]. زنان از زاییدن همانند علی سترون شدند!(2)

 

(1)البدایه وا لنهایه / ابن کثیر/ ج 7/ ص394

(2)شرح ابن ابی الحدید/ ج 11/ ص 254

 به نقل از کتاب امیر گل ها/ حسین سیدی / صص14 و 15

سه حرفیه!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام اردیبهشت, 1394

… در جمعی  نشسته بودم. بی حوصله بودم. مجله ای برداشتم ورق زدم.

مداد وسط آن را برداشتم همین که توی دلم خواندم سه حرفی عمودی یکی گفت:

بلند بگو. گفتم: واژه سه حرفیه. از همه چیز برتر است

آقایی گفت: پول. تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم  دیگری ادامه داد: پول، نمیشه طلا، نشد سکه

گفتم: اینا نمیشه. گفت بنویس: مال گفتم بازم نمیشه: گفت جاه

خسته شدم با تلخی گفتم: نه و ساکت شدم. مادربزرگ گفت: عمر

سیاوش که تازه از سربازی اومده بود گفت : کار محسن خندید و گفت: وام

یکی بلند گفت: وقت، یکی گفت: آدم. دوباره یکی گفت: خدا.

خنده تلخی کردم و مداد را سر جایش گذاشتم  ولی دریافتم

هر کس جدول زندگی خود را دارد، تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی

حتی یک واژه سه حرفی آن هم درست در نمی آید

….

شاید کودک پا برهنه بگوید کفش، کشاورز بگوید: برف، لال بگوید: سخن

ناشنوا بگوید: نوا، نابینا بگوید: نور

و من هنوز در این اندیشه ام : واژه سه حرفی جدول زندگی من چیست؟

شما  تا کنون به  واژه سه حرفی جدول زندگی خود اندیشیده اید؟!!

صادق هدایت/ با اندکی تصرف

آب از سرش گذشته بود!

نوشته شده توسطصداقت...! 10ام اردیبهشت, 1394

روباهی از شتری پرسید: عمق این رودخانه چقدر است؟  شتر جواب داد: تا زانو

وقتی روباه  وارد رودخانه شد، آب از سرش هم گذشته بود.

همان طور که دست و پا می زد و در حال غرق شدن بود به شترگفت:

تو گفتی تا زانووووو . جواب داد: بله تا زانوی من نه زانوی تو

****************************

امام صادق علیه السلام 

إن المشورة لا تکون إلا بحدودها الأربعة …

فأولها أن یکون الذی تشاوره عاقلا، والثانیة أن یکون حرا متدینا،

والثالثة أن یکون صدیقا مواخیا …

 مشورت جز با حدود چهارگانه آن تحقق نپذیرد

نخستین حد آن این است که کسی که با او مشورت می کنی خردمند باشد،

دوم این که آزاده و متدین باشد، سوم این که دوست و برادروار باشد

و چهارم اینکه راز خود را به او بگویی و او به اندازه خودت از آن راز آگاه باشد،

اما آن را بپوشاند و به کسی نگوید.

«منبع حدیث: مکارم الأخلاق، ج 2، ص 98»

ترکیب مطالب (حدیث، حکایت، تصویر)سلیقه ای است.

هنر تصویر سازی!

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام اردیبهشت, 1394

پادشاهی از  یک چشم و یک پا  محروم بود.

روزی به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک صحنه از او نقاشی کنند.

هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛

با وجود این نقص  بزرگ چگونه می توانستند نقاشی زیبایی از او بکشند؟!!

سر انجام یکی از نقاشان اظهار توانایی کرد و نقاشی کلاسیکی از پادشاه کشید

او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که

صیدی را مورد هدف قرار داده و با یک چشم بسته و پای خم شده  نشانه گرفته بود.

چرا ما از دیگران نقاشی زیبایی نکشیم؟

پیامک/ با اندکی تصرف