موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"
عمرت برفت و چاره کاری نساختی!
نوشته شده توسطصداقت...!چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا
غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟
عمرت برفت و چاره کاری نســاختی اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا
کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا
دقت كن!
نوشته شده توسطصداقت...! 17ام بهمن, 1393عبدالله پسر عامر مي گويد:
من كودك بودم كه حضرت به خانه ما آمد. رفتم كه بازي كنم.
مادرم صدايم زد و گفت: عبدالله بيا تا چيزي به تو بدهم.
پيامبر فرمود: چه مي خواهي به او بدهي؟
مادرم گفت: خرما
رسول گرامي فرمود: اگر به او نمي دادي دروغگو به شمار مي آمدي!
همنام گل هاي بهاري (نگاهي نو به شخصيت و زندگي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم)/حسين سيدي/ ص 170
آن هم چيزي است!
نوشته شده توسطصداقت...! 16ام بهمن, 1393مي فرمود:
اوج دليري آن است كه كسي خشمگين شود، به اوج عصبانيت برسد، چهره اش سرخ گردد، موهايش بلرزد، [اما] بر خشم خود چيره شود.
خشم از شيطان است و شيطان از آتش پديد آمده است؛ همانا آتش را به آب مي توان خاموش كرد؛ هنگامي كه يكي از شما خشمگين شود، وضو گيرد.
به ديگران توصيه مي كرد: وقتي خشمگين شدي، خاموش شو.
بدانيد كه بهترين مردم كسي است كه دير به خشم آيد و آسان خوشنود شود؛ بدترين انسان ها كسي است كه زود به خشم آيد و دير خوشنود شود؛ اگر مردي دير به خشم آيد و دير خوشنود شود، يا زود به خشم آيد و زود خوشنود شود، آن هم چيزي است!
از محبوب ترين راه هاي [نزديكي به] خداوند والا، دو جرعه است: جرعه خشمي كه با بردباري آن را فرو خوري و ديگري جرعه ناگواري كه با شكيبايي آن را باز گرداني.
اي علي! كسي كه خشم خويش فرو برد - در حالي كه مي تواند آن را اعمال كند- در پي آن آفريدگار امنيتي بدو خواهد بخشيد و ايماني كه طعم آن را حس كند…
جز براي آفريدگار خشمگين نمي شد و چيزي نيروي ايستادگي در برابر خشم وي نداشت.
دور ترين مردمان از خشم بود و از همه مردمان راضي مي شد.
همنام گل هاي بهاري (نگاهي نو به شخصيت و زندگي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم)/حسين سيدي/ ص 58
دو تشكر لازم!
نوشته شده توسطصداقت...! 15ام بهمن, 1393ايام مبارك دههى فجر است. در دههى فجر، آنچه كه بر اين حقير و امثال اين حقير لازم است، دو تشكر است:
اول، شكر الهى. با كمال خشوع، با كمال تواضع، جبههى شكر بر درگاه الهى ميسائيم كه اين توفيق را نصيب ملت ايران كرد؛ اين حركت عظيم، اين كار بزرگ، اين نهضت تاريخساز، به دست ملت ايران و با رهبرى امام بزرگوار انجام گرفت؛ نظام اسلامى تشكيل شد؛ حركت ملت ايران به سمت خدا، به سمت اهداف الهى، به سمت ارزشهاى الهى آغاز شد. هيچ نعمتى از اين بالاتر نيست و شكر الهى بر اين نعمت بزرگ هميشه لازم است و در ايام دههى فجر، لازمتر.
تشكر دوم، تشكر از ملت ايران است؛ وفادارى كردند، جوانمردى به خرج دادند، گذشت كردند، ايثار كردند، شجاعت نشان دادند، بصيرت بهخرج دادند؛ حضور دائمى خود را در طول اين سى و سه سال آنچنان حفظ كردند كه اين نهال با همهى خطرها، با همهى مشكلات، روزبهروز تنومندتر شد، بارورتر شد، بالندهتر شد. امروز مثل همان شجرهى طيبهاى كه «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»،(1) در زمين زندگى بشريت ريشه دوانده است و ثمرات و آثار آن بهطور متواتر نائل و واصل ميشود.
انتخاب متن و عنوان سليقه اي است.
(1) سوره ابراهيم آيه 24
مقام معظم رهبري /گلچيني از متن خطبههای نماز جمعه تهران (۱۳۹۰/۱۱/۱۴ - ۱۷:۲۵)
سايت http://www.leader.ir
دشمن خداوند در آسمان ها!
نوشته شده توسطصداقت...! 15ام بهمن, 1393مي فرمود:
خدايم فرمان داد تا بينوايان مسلمان را دوست بدارم.
كسي كه ثروتمندي نزدش بيايد و او به خاطر اين كه از دنيا [و ثروت] ش بهره مند شود، برايش فروتني كند، دو سوم دينش را از دست داده است.
بدترين غذا سوري است كه ثروتمندان را بدان دعوت مي كنند نه بينوايان را.
كسي كه ثروتمندي را گرامي بدارد و بينوا را تحقير كند، در آسمان ها «دشمن خداوند » ناميده مي شود.
از مردم مي خواست آنچه را خودشان [به خاطر كيفيت بد غذا] نمي خورند به مستمندان ندهند.
نه بينوايي را به خاطر فقرش تحقير مي كرد ونه دولتمردي را به خاطر ثروتش بزرگ مي شمرد؛ براي هر دو به درگاه خداوند يكسان دعا مي كرد.
ابن سعيد خدري مي گويد: در جمع گروهي از مهاجران نشسته بودم. برخي از آنها [به خاطر بينوايي] عريان بودند و در ميان ديگران مي نشستندتا عرياني خود را پنهان كنند. يكي از ما قرآن مي خواند و ديگران گوش سپرده بودند. پيامبر[آمد و] فرمود: سپاس خدايي را كه از امت من كساني را قرار داد كه به من فرمان دادند با آنان [ همدل و همدرد با شم و ] شكيبايي ورزم. سپس براي رعايت عدالت ميان ما نشست و ادامه داد: اي گروه تهيدستان مهاجر! شما را به نور كامل در رستاخيز مژده مي دهم. نصف روز زودتر از ثروتمندان وارد بهشت مي شويد. و آن نيمه از روز، پانصد سال است.
همنام گل هاي بهاري(نگاهي نو به شخصيت و زندگي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم)/حسين سيدي/ ص 153
مگر نمي دانستي؟؟!!!!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام بهمن, 1393مي فرمود:
هرگاه دين باور بيمار شود، آفريدگار فرشته اي بر او بگمارد تا در ايام بيماري اش تمام كارهاي خيري را كه در حال سلامتي انجام مي داد، برايش بنويسد.
از آن كه تو را عيادت نكرد عيادت كن.
از همه عبادت ها بهتر و پر پاداش تر آن است كه [وقتي به عيادت مي روي] زودتر از نزد بيمار بر خيزي.
آفريدگار در روز رستاخيز مي گويد: آدميزاد! بيمار شدم، مرا عيادت نكردي. [آدمي] گويد: خدايا، چكونه تو را كه پروردگار جهانياني عيادت كنم؟ يزدان پاسخ دهد: مگر نمي دانستي كه فلان بنده ام بيمار بود و او را عيادت نكردي؟ مگر نمي دانستي كه اگر او را عيادت مي كردي، مرا نزد او مي يافتي؟
از بيمار در دورترين بخش شهر عيادت مي كرد، گرچه بيماريش چشم درد بود.
همنام گل هاي بهاري(نگاهي نو به شخصيت و زندگي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم)/حسين سيدي/ ص 152
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام بهمن, 1393نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد *** چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد *** ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار *** و من مثال همیشه برای تو سربار
تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم *** تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم *** من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم
که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم *** و با جنون خودم شعر تازه بنویسم
چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد *** چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد *** کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی *** دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی
کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت *** بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت*** که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت
مرا تو با کرمت آشناترم گردان *** مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان