گوی  سبقت را نماز شب خوان ها ربودند

مخفیانه!

جرعه وصال/ چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت/ ص 38

یکی از سلاطین به وزیرش گفت: اسامی تمام گدایان  شهر را برایم بیاور تا از تعداد آنها مطلع شوم.

روز بعد وزیر با دفتر بزرگی نزد سلطان رفت.

حاکم از اجرای فرمان سوال کرد؛ وزیر دفتر را که حاوی آمار و نام و نشان گداها بود به دست سلطان داد.

سلطان  نگاهی به اولین سطر صفحه اول انداخت و از دیدن نام خود خشمگین و گفت:

چرا قبل از همه نام مرا نوشته ای؟

وزیر گفت خلیفه با سایر گدایان فرقی ندارد جز اینکه

ایشان اموال مردم را به زور و ستم می ستانند و دیگر فقرا با التماس و اختیار

این تصویریک مصداق از مفهوم این حکایت است بقیه اش با شما!

اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی/ ص 125

قوت شاعره من سحر از فرط ملال

متنفر شده از بنده گریزان می رفت

لابه بسیار نمودم که مرو سود نداشت

زانکه کار از نظر رحمت سلطان می رفت!

الهی!

آنکه عالم است عامل است

این خفته صنعتگر است نه دانشور

الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی / ص 23

چه بسا افرادی که فقط

با کلنگ گور کن از خواب بیدار می شوند!

515 گفتار نیک/ مجتبی رمضانی/ ص 8

دل اگر تیره نباشد همه دنیاست،  بهشت!