موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

یادتون رفت!

نوشته شده توسطصداقت...! 6ام آذر, 1393

از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمود:

چون فراموش کنید چیزی را

بر من صلوات فرستید که  موجب یاد آوردن آن چیز خواهد شد ان شاء الله تعالی

برگزیده فضائل صلوات/ سید احمد اردکانی/ ص 45

استواری دین و دنیا!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام آذر, 1393

ای جابر!

استواری دین و دنیا به چهار چیز است

عالمی که به علم خود عمل کند

جاهلی که از آموختن سر باز زند

بخشنده ای که در بخشش بخل نورزد

و فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد.

پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند ،نادان به آموختن روی نیاورد ،

هرگاه بی نیاز در بخشش بخل ورزد ،تهیدست آخرت خویش را به دنیا فروشد.

ای جابر! کسی که نعمت های فراوان خدا به او روی کرد ،نیازهای فراوان مردم نیز به او روی آورد ، پس

اگر کسی که صاحب نعمتی است حقوق واجب الهی را بپردازد،خداوند نعمت ها را بر او جاودانه سازد،

و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت ها را نپردازد ، خداوند آن را به زوال و نابودی کشاند.

نهج البلاغه/ حکمت 372 / ترجمه محمد دشتی/ ص 513

تو بمان!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام آذر, 1393

با من بی‏کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی‌ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش بخون شسته نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش بفریبی است‌، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه عشاق‌، پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان

بمانیم که چه!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام آذر, 1393

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
دور سر هلهله و هاله شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه
کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه
گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه
ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه

مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه


حکمت!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام آذر, 1393

يقين بدانيد تنها اعمال شما كه مورد رضايت خداوند قرار خواهد گرفت اعمالي است كه

تحت ولايت الهي و رسولش و ائمه باشد

شهيد عمران محبي/ پا به پاي شهدا/ ص 58/ موسسه فرهنگي هنري قدر ولايت

بيش از اين!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام آذر, 1393

آيا ما بيش  از اين حاجت داريم كه همين قدر مطلع شويم كه

خدا بر ظاهر ما و بر باطن ما مطلع است؟!!!

جرعه وصال(چكيده اي از انديشه هاي آيت الله بهجت/ 107)