« حکایت!الهی »

آه اگر عاطفت شاه نگیرد دستم!

نوشته شده توسطصداقت...! 16ام تیر, 1393

شده ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم

که به همت عزیزان برسم به نیک نامی

تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن

که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی

سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش

که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

نظر از: مریم [عضو] 

تو نه مثل آفتابی که ظهوروغیب افتد/دگران روند وآیند وتو همچنان که هستی
اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز.
شعر زیبا و پر مفهومی بود.
از حضور دوستانه شما سپاسگذارم.
در پناه حق


الحاقیات:
  • 2_1.gif -   ضمیمه یافت نشد!
1393/04/17 @ 16:01


فرم در حال بارگذاری ...