« الهی!وز شما پنهان نشاید کرد! »

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام شهریور, 1393

طلبه جوانی  بسیار سر به راه و هوشمند و پاک ،

همیشه در مدرسه و حجره خود مشغول تحقیق و مطالعه بود

و با سایر طلاب کمتر معاشرت داشت.

روزی جمعی به حجره او آمدند و با صدای بلند گفتند:

چرا نشسته ای بیا بیرون ببین گاوی در حال پرواز در آسمان است.

وقتی بیرون آمد همه با حالت مسخره گفتند: هیچ عاقلی باور می کند که گاو در هوا پرواز کند؟

جواب داد: پرواز گاو در هوا را باور می کردم اما هرگز باور نمی کردم

جمعی از امثال شما افراد به ظاهر عاقل نزد من آیند و دروغ گویند!


کتاب حکایت ها و لطیفه ها/ شعبانعلی لامعی/ ص 75/ با زنویسی و اندکی تصرف

نظر از: احمدپور [عضو] 

سلام
به نظرم باور نکرده
خواسته اینطوری درس مهمی بهشون بده
جالب بود
موفق باشید

پاسخ دادن:
سلام گرامی
دقیقا همین طوره
از حضور و نگاه دقیق شما سپاسگذارم.
در پناه حق

1393/06/08 @ 22:51


فرم در حال بارگذاری ...