« زورو! | کتاب فراموش شده! » |
سیب گاز زده!
نوشته شده توسطصداقت...! 4ام خرداد, 1394دختر کوچولوی ناز درهر دستش سیبی داشت. مادرش وارد اتاق شد.
چشمش به دست های دخترش افتاد گفت:«یکی از سیب ها یت را به مامان میدهی؟»
دخترک خیره به مادرش نگاه کرد و سپس نگاهی به این سیب و بعد از آن سیب دیگر.
اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی بر آن سیب. لبخند روی لبان مادرش نشست.
سیمایش داد می زد که چقدر از دخترش نا امید شده است.
دخترک لحظه ای بعد یکی از سیب های گاز زده را را به طرف مادرش گرفت و گفت:
«بیا مامان این یکی شیرین تر است.» مادر خشکش زد.
چه اندیشه ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه ای بود.
********************************************
هر قدر با تجربه باشید. در هر مقامی که باشید هر قدر خود را دانشمند بدانید
قضاوت خود را اندکی به تاخیر بیاندازید
و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.
منبع: پیامک دریافت شده از یک دوست.
سلام دوست عزیز
حااااال شما؟
بسیار زیبا بود.
خداقوت…
پاسخ دادن:
سلااام دوست عزیز کبوتر حرم
مشتاق دیدار. خوش آمدید.
الحمد لله. به خوبی دوستان
از ما فقط انتخاب است.
خدا یارتان
از حضور دوستانه شما سپاسگزارم
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...