« اولین گفته حکمت آمیز لقمان!عید بر همه مبارک! »

می فهمم!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام دی, 1393

با حجم زیاد تحقیقات درسی و زمان کوتاه تحویل، فرصتی برای مطالعه کتاب در طول ترم نمانده بود. ضمن پیگیری های متعدد و مشخص شدن اینکه کتاب هنوز ترجمه نشده است و با این گمان که مثل همیشه بدون کتاب ترجمه، کتاب را مطالعه خواهم کرد روز قبل از امتحان فرا رسید. کتاب متن ساده ای نداشت و قابل مقایسه با متن های عربی سال های قبل نبود. میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و  حضورها  و رفت و آمد و … کار را به جایی رساند که شد کل کتاب و کمتر از نصف روز. دست به دامن فایل جزوه ای که گفته بودند 80 درصد سوالات را تضمین می کند، شدم. اجبار برای مطالعه جزوه و مشکل نبودن ها و درب بسته مغازه ها و تهیه نشدن پرینت و مطالعه از روی سیستم هم بدترین بد بیاوری بود. دو ساعت بعد از ظهر خیلی زود گذشت. تمام شب بیدار بودم . گاهی از شدت خستگی چشمانم، چند دقیقه لامپ را خاموش می کردم و به چشمانم استراحت می دادم. ساعت 8 صبح جزوه تمام شد. نزدیک 400 صفحه A4. حالا مانده بود حضور. پس از پاسخگویی به یکی دو سوال،  چند سوال برایم نا آشنا بود. خستگی ممکن است فراموشی برایم ایجاد کند اما در تشخیص و انطباق محتوا دچار مشکل نمی شوم. 4 سوال با نمره های بالا مربوط به جزوه نبود، سه نمره تحقیق که نامشخص بود، نمرات را که حساب کتاب می کردی وکمتر از 14 شدن را عدم قبولی، عملا یعنی باید بدون تجربه نمره پایین در طول عمرم، از نمره ردی مطمئن می شدم. کمتر از  یک ساعت  از جلسه نگذشته بود که  از محل آزمون خارج شدم. بعد از ورود به منزل و سوال مادر از نتیجه برایشان توضیح دادم. سرم درد گرفته بود ولی حتی حالت گریه هم نداشتم. مادرم  با مهربانی گفت: دخترم  گفتم که نباید کتاب را برای شب امتحان بگذاری و این همه بی خوابی و زحمت  حالا هم توکل به خدا شاید جواب هایی که از اطلاعات خودت نوشته ای درست باشد. گفتم مادر: اولا هیچ کوتاهی از من سر نزده چون این مطالعه نداشتن از تنبلی نبوده، دوما معرفی این کتاب و توقع ترجمه از ما و بدون استاد و این حجم برای این فرصت کوتاه و آن هم دو واحد،   کار غیر معقولیست به اضافه اینکه سوالات حاشیه روی بود.  محتوا و هدف  این کتاب جزئیات و شرح مثال ها نیست. مادر شما درست می گویید بر خلاف باور عامه ، از دیدگاه دین جای توکل همین جاست.  سپردن نتیجه کار به خدا نه خود کار، بدون تلاش. مادر امروز با سلول های وجودم لمس کردم بین شعار«ما ضامن وظیفه ام نه نتیجه» - که خیلی هامان تکرار می کنیم و مفهوم صحیح توکل است - تا باور در میدان عمل و نتیجه مخالف انتظارت، خیلی فاصله است. اینکه خدا متوکلین را دوست دارد انگیزه ای زیباست به شرط توکل نه توهم آن. این قضیه که اصلا مهم نیست. این علم ها شاید نزد خدا  علم محسوب نشود. این درس خواندن ها  نتیجه دنیایی که نداشته، اخرویش با خداست اما شاید قرار بود تمرین کنم برای توکل برای  جایی که سرنوشت ساز است و تلاش ها دارای نتیجه خلاف دلخواه. باید بفهمم خدا همیشه مهربانترین مهربان هاست همیشه. حتی اگر تلاش کنم و نتیجه خلاف آن باشد که انتظار می کشیدم.

نظر از: مریم [عضو] 

سلام دوست عزیز بی خیال امتحان ماهمه غیرحضوری هااینجوری هستیم دیگه ولی خودتو ناراحت نکن ممکنه چیزی رودرست نوشته باشی ولی خبرنداشته باشی ان شاءالله قبول میشی

پاسخ دادن:
سلااااام دوست عزیز
نا راحت نیستم.
هدف اصلی نتیجه گیری بود. بیان خاطرات بهانه است.
ان شاء الله. خبر دادن مشکل از مرکز بوده.
از حضور دوستانه شما سپاسگزارم
موفق باشید
در پناه حق

1393/10/22 @ 21:54


فرم در حال بارگذاری ...