« الهي! | چاي آرامش! » |
يك خواهش!
نوشته شده توسطصداقت...! 25ام آذر, 1393كتابخانه هاي سطح شهر ها هميشه پر از خالي و خلوت ترين جاي عمومي شهر است. گهگاهي كه سر مي زنم به كتابخانه شهرمان حس سردي عجيبي دارم. بعضي قبرستان ها از حيث وجود انسان آبادترند تا اين كتابخانه ها. امروز هم يكي از همان روز ها بود. مسئول كتابخانه تنها بودند و كتاب ها منتظر انتخاب شدن. آن قدر رفت و آمد امثال من به چشم مي آيند كه خانم مسئول مرا و علايقم را تا حدود زيادي مي شناسد و اعتمادش سبب شده خيلي وقت ها به جاي برگه دان به پيشنهاد خودشان سراغ مخزن بروم و تمام زمانم را بين قفسه ها قدم بزنم. امروز هم مشغول همين كار بودم كه صداي خانم مسئول را مي شنيدم كه اجازه نمي داد يكي از افراد وارد مخزن شود مي گفت نمي شود بروي دفعات قبل كه رفته بوديد نظم كتاب ها را به هم زده ايد و … احساس بدي داشتم. تصميم گرفتم از مخزن خارج شوم كه نماي نادرستي نداشته باشد. چند قدم كه جلوتر آمدم زير پايم كاغذي را احساس كردم. قطعه اي روزنامه كهنه بود مر بوط به سال ها پيش اما مطلبش جلب توجه كرد روي برگه نوشته بود:« مردي اسبي داشت زيبا و تند رو. مرد همسايه به اين اسب علاقمند شده بود. هر چه خواهش و در خواست مي كرد مرد اسب را نه مي فروخت نه با چيزي تعويض مي كرد. روزي مرد همسايه سر راه صاحب اسب كمين كرد و قبل از رسيدن او خود را روي زمين انداخت و وانمود كرد كه بيمار است. مرد از اسب پياده شد و از او احوالپرسي كرد و گفت بايد نزد طبيب برويم. مرد همسايه ادعا كرد كه نمي تواند پياده برود او هم گفت بيا سوار اسب من شو و نزد طبيب برو. مرد همسايه سوار بر اسب شد و فرار كرد. و به اين ترتيب اسب را صاحب شد. مرد صاحب اسب فرياد زد تو را به خاطر خدا يك خواهش از تو دارم مرد گفت بگو: گفت اسب مال خودت اما راه به دست آوردنش را براي هيچ كس تعريف نكن شايد روزي نيازمندي واقعي بر سر راه قرار گيرد و آگاهي از اين روش، مانع از كمك اطرافيان به يك نيازمند واقعي شود. » و چه رفتارهايي كه از ما سر نزد كه اعتمادها و اعتقادها را كشتيم و مردم را بدبين . چه رفتارهايي نيكي كه فراموش شد از همين باور كشي ها. فكر كن مصداق ها بس فراوان است! محض رضاي خدا مواظب اعتقاد و اعتماد مردم باش!
بسیار زیبا بود…
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
پاسخ دادن:
سلاااام عزیز دل آقای دکتر
افتخار دادید.
بسیار زیبا
ازحضور امیدوار کننده شما سپاسگزارم.
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...