ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



نه سفارش خداوند!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام اردیبهشت, 1394

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود

پروردگارم مرا به نه امر سفارش کرده است

اخلاص در عمل در آشکار و نهان   

برخورد عادلانه در حالت غضب و خوشنودی

میانه روی در خرج کردن در هنگام تنگدستی و دارایی

چشم پوشی و گذشت از کسی که بر من ظلم کند

بخشش کردن به آنکه به من بخل می ورزد

پیوند با کسی که رابطه اش را با من قطع کرده است

سکوتم فکر باشد

سخن گفتنم یاد خدا باشد

نگاه کردنم همراه با عبرت گرفتن باشد.

تحف العقول، ص 36 به نقل از آموزه های حکیمانه، سید جعفر پور موسوی/ ص 33

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام اردیبهشت, 1394

الهی!

به سوی تو آمدم

به حق خودت مرا به من بر مگردان!

الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی / ص 17

حق از زبان حق!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام اردیبهشت, 1394

امام علی علیه السلام:

خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فرستاد تا دعوت کننده به حق  و گواه اعمال خلق باشد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید

و در را خدا با دشمنانش بدون عذر تراشی جنگید.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشوای پرهیزکاران وروشنی بخش چشم هدایت شدگان است.

نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ ص 159/ خظبه 116

اعمال ما ؟؟!

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام اردیبهشت, 1394

هر چند حضرت حجت علیه السلام از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم اما

اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم حضرت را می دانیم

و اینکه آیا با اعمال و رفتار خود آن حضرت را خوشنود و سلامی - هر چند ضعیف- خدمتش می فرستیم

و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!

جرعه وصال (چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت)/ ص 25

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجتست!

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام اردیبهشت, 1394

ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجتست

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجتست

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجتست

ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

میداندت وظیفه تقاضا چه حاجتست

ارتباط مجازی!

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام اردیبهشت, 1394

وقتی به انگشت های دستم نگاه می کنم، با تمام حواشی اش  کمتر از تعداد آنها طول کشید. اما حسش بیش از اینها نمود داشت. چیزی شبیه بهانه گرفتن یا طلب کردن و یا شاید دلتنگی .هیچ کس نظری ارسال نکرده بود، اما  دلیل نمی شود که  دلم بهانه حضور  و به روز شدن گهر را نداشته باشد.  شاید این هم تعریف نوعی ارتباط باشد. ارتباطی سالم و حقیقی. خوبی های رفتن و ماندن و بازگشت آنجا فقط دیدنی بود. اما دست خالی و بدون سوغات هم باز نگشته ام حرف هایی برای گفتن دارم حتی اگر گوش هایی برای شنیدن نباشد.  دیدن زائر دو ساله که همراه مادرش هجایی می کرد«سلام آقا من را سرباز پسرت قرار بده»، نماز خواندن های کودکان، زیبایی اشک زائران، دعا خواندن ها و سحر خیزی ها، خستگی ناپذیری و باران های بهاری، گنبد زرد و ایوان طلا، همیاری و همدردی، عشق و محبت و … و در صحبت از دیدن هزاران زیبایی دیگرباید بگویم جای همه  شما خالی. اما چیزهای دیگری هم دیدم زائری دیدم در حریم امام فریاد می زد و با صدای بلند و نازیبا امامش را می خواند، زائری دیدم به شوق رسیدن به پنجره های ضریح حضرت، هجوم می آورد و دست و پا له می کرد، میزبانی دیدم سر زائر امام رضا علیه السلام با قسم دروغ کلاه می گذاشت، با قسم دروغ کلاه بر می داشت، زائری دیدم آرایشش را پاک نمی کرد، چادرش فقط در حرم همراهش بود، از زائری شنیدم وقت نماز به شوق زیارت،  نماز اول وقت و جماعتش را ترک کرده، از زائری شنیدم شب تا صبح در حرم بیدار مانده و نماز صبحش قضا شده، زائری دیدم برای غذا با نامحرم کلنجار می رفت، میزبانی دیدم  ساعت  دوم  آشنایی از زائری خواستگاری کرد، زائرانی دیدم در حرم غیبت می کردند، بد بین بودند، نا امید بودند، زائری دیدم با بوی سیر دهانش بقیه را اذیت می کرد ، زائری دیدم دنبال کبوتر حرم  دوید، اسیرش کرد، محکم در دستش گرفته بود و کبوتر بیچاره از هجوم افراد و بوسه و … مرگ را به خود دیدو خلاصه بگویم  هزار ان مصداق ارتباط دیدم،  ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با امام، ارتباط با انسان های دیگر، ارتباط با حیوانات، اما همه از نوع مجازی. این بار که وارد حرم شدم وقتی روی پله های مقابل ضریح حضرت ایستادم،  آرزو کردم کاش همه ارتباط هایمان،  جنسش حقیقی بود، کاش یادمان نمی رفت محور ارتباط حقیقی فقط خداست، فقط خدا