« کرونا قلب را درگیر می کند!لطفا برو! »

کرونا متشکریم!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام فروردین, 1399

هنوز هم هوا بارانی است. پتو به سر و زانو بغل، کنار بخاری، پناه گرفته ام. پاهایم را حرکت دادم، شاید چند ساعت نشستن کمتر حس شود. دستم را با احتیاط بردم پشت بخاری و گوشی را نزدیکتر آوردم ببینم ساعت چند است: «10» خدایا 10؟! گریه ام گرفته بود. بعد از نماز صبح دعا خوانده ام، قرآن زورکی؛ سعی کرده ام به قیمت خواب رفتن بین الطلوعین هم که شده چند دقیقه ای بخوابم ولی نشده است؛ صبحانه خورده ام؛ با همه بی حوصلگی سیصد صفحه دیگر از کتاب الکترونیکی دیروزی را خوانده ام و نقدا رسیده ام صفحه هفتصد و چهل و شش و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است؛ گشتی زده ام داخل حیاط و به شقایق و بابونه خودروی باغچه سلام داده ام؛ یک به یک شکوفه های درخت پرتقال نیم وجبی باغچه را و کرده ام؛  به اندازه اینکه یک هفته سرمابخورم زیر باران قدم زده ام و گنجشک های زیر سایبان حیاط به ریشم خندیده اند؛  کمی درس خوانده ام، اخبار را گوش داده ام. ؛ توی آشپرخانه چپ راست کرده ام و چندتایی بشقاب شسته ام؛ کمی به مادر کمک کرده ام؛ با جابجا کردن شبکه های تلویزیون و پارازیت انداختن بین اخبار، سر به سر بابا گذاشته ام؛ سری زده ام به پیام رسان ایرانی ام، سلام که سهل است، دریغ از یک فحش. با این همه، فقط چند ساعت گذشته است. دیگر کاری به ذهنم نمی رسد برای شب کردن امروز!  تاریخ را نگاه می کنم و به خودم می گویم: «صبر داشته باش امروز چهارم است. شاید امسال فرجی شد!!!» و عقلم جبهه می گیرد چد سال است این حرف را می زنی از تکرارش خسته شدم.!

تلویزیون هم که شورش را در آورده. مگر مردم ایران مطرب و مطرب زاده اند که؛ شبکه آموزش تدریس می کند با دارام دودور. مستند شیرهای وحشی همراه است با ساز و آواز. فیلم می سازید قبلش، وسطش بعدش ساز و آواز، تبلیغ سس با آهنگ، تبلیغ پنیر و ماست با آهنگ، مسابقه ایرانگردی،«این آهنگ از کیست؟»، قاطی کردن چدتا تره و جعفری و سیب زمینی هم این همه ادا می خواهد و آهنگ؟مبعث است آهنگ آهنگ … کلافه شدم از این تظاهر به شادی های بچگانه جاهلانه! 

دلم برای بیمارستان  تنگ شده است. صد رحمت به نوروز 96. حداقل بیکار نشستنم کنار تخت مادر حس ارزشمندی می داد به آدم. دستم را بردم داخل بسته پفک خانواده، نزدیک است که تمام شود. هیچ کس غیر از خودم نخورده حتی یک دانه. حیف چند سال بود از این چیزها نمی خوردم. بابا دیروز خودش بدون آنکه بگویم برایم خریده؛ شاید نظرش بهانه نمکی بوده پیدا نکرده این را خریده است.

 کنترل را گرفتم دستم چاره ای نیست. باید صبر کنم وقت اخبار برسد. ببینیم خبر جدیدی هست یا نه: «مردمانی را نشان می دهد که بی توجه به درخواست های کادر پزشکی که شب عیدی گرفتار شده اند بار و بندیل بسته اند و راهی سفر شده اند، نق و نوق هم می کنند». مامان: «می خواهم موهایم را کوتاه کنم. پسرانه!». «مادر جان. ده سال نازشان را کشیده ای. این هم 5 دقیقه. یک فکر درست حسابی کن دخترم. از فرصت ها استفاده کن. این قدر ناشکر نباش. چیز بهتر از بیکاری؟ یک امسال چند روز بخاطر سلامتی مردم، سختی بکش»

 از حرفش آتش گرفتم. «مامان! چیز بهتر از بیکاری؟ بله مردن! آن هم با کرونا! من با کرونا چکار دارم؟! چکشی محکمتر از «از فرصت استفاده کن! » ندارید؟ چقدر کتاب بخوانم. چقدر قدم بزنم. چقدر بنویسم؟!  یکی و دو روز نیست. چه پر توقع! اینکه بتوانی و نتوانی را درک می کنید؟ چند روز خودتان را بگذارید جای من! ده سال بیشتر از این فرصت ها گذشته است. خسته شدم »! مادر جان پفک بود یا کرانچی فلفلی؟!

خندیدم وبرگشتم اتاقم. بهانه گرفتن فایده ای ندارد. ما که عادت کرده ایم. این عید هم مثل بقیه سال ها. بخاطر کادر درمان هم که شده حتما در خانه میمانیم. ولی واجب است صبور باشیم و فکری به حال عمرمان بکنیم که از برخی این مردم آبی گرم نمی شود. اما قبل از آن حتما برای کرونا یک کارت پستال ویژه تشکر میفرستم. برخی مردم و مسئولین ما را چکار با درک سی سال اسارت مردان آسمانی در انفرادی دشمن؟! آنها هنوز از اوضاع بیش از نیمی از ما دهه شصتی های زمینی درکی ندارند و با گفتن «بحران و معضل و اولویت دادن های بی ارزش و زبان ریزی» خودشان را تبرعه می کنند. با این حال نگرانند سفر نوروزیشان به تعویق افتاده! کرونا ممنونم که مزه یک ماه از روزهایی که اوج سال های جوانی مان را در آن سپری کردیم به برخی از این ملت چشاندی. ممنونم!

 

نوشته شده توسط: صداقت/ 4 فروردین 1399

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.5 stars
(4.5)
نظر از:  

قشنگ بود

1399/01/07 @ 10:42
نظر از: یادگاری [عضو] 

سلام خانم جمالی عزیز خوبین؟ سالی پر از موفقیت و عافیت برایتان ارزومندم خوشحالم حال مادر گلتون در این نوشته خوبه..تنشون سلامت

1399/01/06 @ 22:28
پاسخ از: صداقت...! [عضو] 

سلااام خانم یادگاری عزیز الحمدلله شما خوبید؟ همچنین. ما هم برای شما سالی سرشار از خیر و نیکی و سلامتی ارزومندیم. بزرگوارید. از حضورتان خیلی خوشحال شدم
متشکرم

1399/01/07 @ 18:36
نظر از: نصب حفاظ پنجره [بازدید کننده] 
نصب حفاظ پنجره
5 stars

جالب بود ممنون

1399/01/06 @ 08:03
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
5 stars

همینطوره واقعا
نگرانی عقب افتادن مسافرت نوروزی کجا و تحمل آزاد مردانه ی اووونهمه ساااال اسارت

و روزمرگی ها و حاشیه های این دوران

نمیدونم متن ٬ نوظته خودتونه!؟ یا از جایی فرستادید…در هر صورت بسیار عمیق و زیبا به مسأله پرداخته بود

راستی شما همون دوست کوثرنتیم هستید؟ زینت السادات صداقت؟
اینقدر خوشحال میشم دوستامو اینجا پیدا کنم
چ.ن اسمها عوض شده اینجا آدم نمیشناسه

خوشخالم وبتو شناختم بهت سر میرنم

1399/01/05 @ 23:48
پاسخ از: صداقت...! [عضو] 

سلام و احترام
از حضور پر محبت همه بزرگوارانی که با ارسال نظر ما را به فیض رساندند متشکرم.
بله نوشته از مدیر وبلاگ و البته با نام مستعار صداقت است و خانمی که فرمودید «زینب السادات صداقت» را نمی شناسم.
متشکرم.

1399/01/06 @ 16:13
نظر از: فاطمه سعادت [عضو] 
5 stars

به پاس زحمات بزرگ مردان سرزمینم در قرنطینه اسارت ….

1399/01/05 @ 21:57
نظر از: فاطمه [بازدید کننده] 
فاطمه
3 stars

سلام علیکم
خداوند بهتون خیر بده
مطلب خوبی هست

1399/01/05 @ 19:06


فرم در حال بارگذاری ...