موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"
عمرت برفت و چاره کاری نساختی!
نوشته شده توسطصداقت...!چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا
غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟
عمرت برفت و چاره کاری نســاختی اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا
کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا
مي رفت حج!
نوشته شده توسطصداقت...! 27ام آبان, 1393مي رفت حج. با پاي پياده. تنها. در راه مردي او را ديد.
بچه جان تنهايي در اين بيابان چه كار مي كني؟ مي روم خانه خدا
ولي براي تو كه واجب نيست؟ از من كوچك تر ها را نديدي مردند؟
پس چرا چيزي همراهت نمي بري؟ به را ه خود ادامه داد و گفت:
توشه من پرهيزكاري است. مركبم دو پايم و هدفم خدا غذا هم ندارم
تا حالا ديده اي كسي به مهماني برود با خودش غذل ببرد؟ آن هم به مهماني خدا؟
آفتاب در سجده(روايت داستاني زندگي امام سجاد عليه السلام) )/ سميه مصطفي پور/ ص6
مي گفت در شام...!
نوشته شده توسطصداقت...! 27ام آبان, 1393مي گفت در شام در شام هفت مصيبت بر سر ما آوردند كه در مدت اسارت مانندش را نديديم
گفتند چه مصيبتي؟
- با شمشيرهاي برهنه به ما حمله كردند.
سرهاي شهدا را رو به روي زن هاي ما گذاشته بودند.
زن هاي شامي از بالاي پشت بام روي سرمان آب و آتش مي ريختند.
از صبح تا شب در كوچه و بازار با ساز و آواز مي گرداندندمان و مي گفتند
بياييد اين ها را بكشيد كه هيچ احترامي در اسلام ندارند.
ما را در خرابه اي جا دادند كه روزها از شدت سرما و شب ها از شدت سرما آرامش نداشتيم.
مي خواستند ما را در بازار برده فروش ها بفروشند.
ما را با طناب بسته بودند و از جلوي خانه يهودي و نصاري مي گذراندند و به آن ها مي گفتند
اين ها همان هايي هستند كه پدرانشان پدران شما را در جنگ ها كشتند. بياييد ازشان انتقام بگيريد.
آفتاب در سجده/ سميه مصطفي پور / ص 49
از قرآن استفاده نمي كنيم چون...
نوشته شده توسطصداقت...! 27ام آبان, 1393اگر از قرآن استفاده نمي كنيم براي آن است كه
يقين ما ضعيف است.
جرعه وصال(چكيده اي از انديشه هاي آيت الله بهجت)/ ص 114
فقط نگاه كن!
نوشته شده توسطصداقت...! 27ام آبان, 1393نگاه به قرآن (بدون خواندن آن) عبادت است.
النَّظَرُ في المُصحَفِ من غَيرِ قَراءَةٍ عِبادةٌ
قال الصادق عليه السلام
من لايحضره الفقيه205 /2 / به نقل از فضائل القرآن / علي اكبر تلافي / ص 29
الهي!
نوشته شده توسطصداقت...! 26ام آبان, 1393از تو شرمنده ام كه بندگي نكردم.
از خودم شرمند ه ام كه زندگي نكردم
از مردم شرمنده ام كه اثر وجودي ام براي ايشان چه بود!
الهي نامه آيت الله حسن زاده آملي/ ص 57
ثمره تكامل!
نوشته شده توسطصداقت...! 26ام آبان, 1393انسان در آغاز كامل نيست
و مانند ميوه نارس محكم به درخت چسبيده به گونه اي كه با شديدترين بادها از شاخه جدا نشود.
ولي همين ميوه هر چه بيش تر رسيده باشد وابستگي اش به درخت كمتر است.
تا اين كه پس از كامل شدن با كوچك ترين حركتي از درخت جدا مي شود و قطع وابستگي مي كند.
انسان نيز اگر در مسير تكامل قرار گيرد همين طور است.
هر چه بيش تر رشد كند از قيد ها و بند ها جدا مي شود تا قطع وابستگي كند
تا مردم از او بهره بيشتري ببرند.
شهيد مهدي فتاح الجنان/ حرف هاي شنيدني 1/ ص 139/ موسسه فرهنگي هنري قدرولايت