موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"
عمرت برفت و چاره کاری نساختی!
نوشته شده توسطصداقت...!چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا
غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟
عمرت برفت و چاره کاری نســاختی اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا
کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 19ام تیر, 1393پادشاهی به کشتن بی گناهی فرمان داد. گفت ای ملک به موجب خشمی که تو را بر من است،
آزار خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بِزِه آن بر تو جاوید بماند.
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد در گردن او بماند و بر ما بگذشت
ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او برخاست.
بزه= گناه از سر خون او برخاست= از سر خون او گذشت، او را بخشید.
گزیده گلستان سعدی/ سید اکبر میر جعفری/ ص 59
الهی!
نوشته شده توسطصداقت...! 19ام تیر, 1393الهی اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟
تا کعبه وصلت فرسنگ هاست و در راه خر سنگ ها و
این لنگ به مراتب از خرچنگ کمتر است.
خرچنگ را گفتند: به کجا می روی؟ گفت: به چین و ماچین.
گفتند: با این راه و روش تو؟
الهی نامه/ آیت الله حسن زاده آملی/ ص 13
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 18ام تیر, 1393یکی از بزرگا ن گفت،پارسایی را:چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخن ها گفته اند؟
گفت:بر ظاهرش عیب نمی بینم و در باطنش غیب نمی دانم.
هر که را جامه پارسا بینی پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست محتسب را درون خانه چه کار؟
طعنه= سرزنش، بدگویی ، محتسب= مامور اجرای احکام دین
گزیده گلستان سعدی/ سید اکبر میر جعفری/ ص 69
الهی!
نوشته شده توسطصداقت...! 18ام تیر, 1393الهی،
در راهم،
اگر درباره ام بگویی «لم نجد له عزما» چه کنم؟
الهی نامه/ آیت الله حسن زاده آملی/ص 9
ناب ترین لذت!
نوشته شده توسطصداقت...! 17ام تیر, 1393نشدم راهی این چشمه که سیراب شوم
تشنگی خاصترین لذت دنیاست حبیب!