موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام تیر, 1393

یکی از ملوک بی انصاف، پارسایی را پرسید: از عبادت ها کدام فاضل تر است؟

گفت: تو را خواب نیمروز تا در آن یک نفس، خلق را نیازاری

ملوک= جمع ملک، پادشاهان ،  پارسا= پرهیزکار،  فاضل= برتر، یک نفس: یک لحظه

گزیده گلستان سعدی/ سیداکبر میر جعفری/ص 37

رد شدم، قبول!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام تیر, 1393

کارنامه‌ام
پر از تقلب و گناه
خط خطی سیاه
هیچ وقت درسخوان نبوده‌ام ولی
در شب تولدت
مثل کاج
توی طاق نصرت محله کار کرده‌ام
شاخه‌های خشک داربست را
بهار کرده‌ام
*
راستی دو روز قبل
سرزده به خانه‌ی دل امید - همکلاسی‌ام - سر زدی
ولی چرا
به خانه‌ی حقیر قلب من نیامدی؟
رد شدم، قبول
ولی به من بگو
کی به من اجازه‌ی عبور می‌دهی؟
راستی اگر ببینمت
به من هر چه خواستم می‌دهی؟
کارنامه‌ی مرا
دست راستم می‌دهی؟
نا امید نیستم ولی به خاطر خدا
از کنار نمره‌های زیر ده عبور کن!
ای عصاره گل محمدی!
فصل امتحان سخت ما ظهور کن !


————————-

انتخاب شعر: هدیه از خانم طلبه

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام تیر, 1393

پادشاهی پارسایی را دید گفت: هیچت از ما یاد آید؟

گفت: بلی، وقتی که خدا را فراموش می کنم

هر سو دَوَد آن کش ز در خویش براند

و آن را که بخواند به در کس ندواند

کش= که او را

گزیده گلستان سعدی/ سید اکبر  میر جعفری/ ص 81

در رهگذار باد!

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام تیر, 1393

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت

تدبیر ما به دست شراب دو ساله بود

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید

در رهگذار باد نگهبان لاله بود


حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام تیر, 1393

پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارو به نمی شد.

مدت ها در آن رنجور بود و شکر خدای عزوجل، علی الدوام گفتی.

پرسیدندش که شکر چه می گویی؟

گفت شکر آنکه به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی

زخم پلنگ= زخمی که از حمله پلنگ ایجاد شده باشد؛  علی الدوام= بی وقفه؛

مصیبت= گرفتاری، رنج، بلا؛  معصیت= گناه

گزیده گلستان سعدی، سید اکبر میر جعفری، ص 80

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام تیر, 1393

یکی را از علما پرسیدند که: یکی با ماهرویی است در خلوت نشسته و درها بسته

و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب.

هیچ باشد که به قوت پرهیزکاری از او به سلامت بماند؟

گفت: اگر از مهرویان به سلامت بماند، از زبان بدگویان نماند.

شاید پس کار خویشتن بنشستن

لیکن نتوان زبان مردم بستن

گزیده گلستان سعدی/ سید اکبر میر جعفری / ص 122