« راه هاي مشتاقان!من اینجا دلم بسی تنگ است! »

سیب تلخ!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام مهر, 1394

مرتب سیب ها را جا به جا می کردم. نه این خوب نیست. دوباره بعدی را بر می داشتم بو می کردم و نگاه. با لاخره آن را که دنبالش بودم یافتم. خوشرنگ، خوشبو، کاملا هند سی، سالم  و زیبا. این از عادت ها و تزئینات قدیمی اتاقم است. قرار دادن سیب قرمز تازه روی مانیتور و یا اسپیکر کامپیوتر. چند روز به محض ورود به اتاق،  از استشمام عطر سیب مدهوش می شوی.  گاهی که از نگاه به صفحه مانیتور خسته می شوم با نگاهی به آن، روحم زنده می شود. چند روز که گذشت، قبل از خراب شدن،  سیب دکوری  محترم را میل می کنم و سیب دیگری جانشین و این روند تا حضور سیب قرمز در بازار ادامه دارد. نوعی تلاش برای سلامت روح و جسم.  روز تعویض بود. اصلا میل نداشتم. سیب قبلی را تا آشپزخانه همراهی کردم وسیب جدید را جایگزین و  نشستم روبروی مانیتور. سری زدم به بعضی قسمت های فضای مجازی که معمولا هر روز سر می زنم، شبکه و سامانه و … بعضی مطالب زیبا بود و خیلی ها  تلخ. از بعضی مشاجرات و کاریکاتورها و نوشته ها دلگیر شدم. از بعضی بی بصیرتی ها و تغییر باورهای ناب اسلامی به باورهای مادی رنجیدم. شبهه ها موج می زد، تصاویر بد حجابی دختران پاک  ایران اسلامی به اسم هنرمندی روی سن، تبریک موفقیت های شکست گونه، عزاداری ها و مداحی های عجیب و تبلیغات مختلف و خلاصه آنچه گناه نادیدنی  لفظی و … بخواهی در این فضای مجازی و متاسفانه بیشتر با پوشش دین،  یافت می شود.  هنوز نیم ساعت  نشده بود که قلبم از این گشت و گذار آزرده شد، «این ها مسئولین و جوانان و مردم ایران اسلامی ما هستند؟  این هنر زن ایران اسلامی است؟ این همان سخن گفتن های اسلامی است؟ این همان وحدت و تلاش حفظ ارزش هاست؟ این همان استفاده از ظرفیت بالای فضای مجازی برای گسترش دین است؟ یعنی متوجه این اشتباهات نیستند؟…» ناگزیر برای حفظ آرامش، چشم  از صفحه برداشتم  و نگاه غریبانه ای به سیب بیچاره انداختم. عمرش به دنیا نبود؛ مجبور بود برای رفع تلخی، قربانی شود. ازتمیزی که مطمئن بودم، با چاقوی درون بشقاب میوه ، تست کردم که واکس میوه نداشته باشد و با پوست و همراهی دندان های همیشه همراه ، مشغول خوردن سیب دکوری شدم. دستی به سیب و دستی به موس، چهار چشم مشغول مطالعه مطلبی با موضوع بصیرت. هر چند  واقعیت مطلب بسیار تلخ بود و مسئولیت های بزرگی به دوش انسان می گذاشت، اما اواسط مطلب بود که حس کردم بیش از آنچه باید،  تلخ است،   به سیب نگاهی  انداختم،  چند ثانیه غفلت کرده بودم سراز تن  کرم بیچاره  جدا شده بود و راهی حفره دهانی. بعد از تلاش و زحمت و رنج  بسیاربرای پاکسازی دهان و دندان،   به اتاق بازگشتم.  به سیب روی میز نگاه کردم و کرمی که از درونش سرک کشیده بود و به من نیشخند می زد. چقدر باور نکردنی. این کرم کجای سیب بود؟  یقینا از شکوفه و قبل از میوه شدن اینجا تخمگزاری شده بود، سیب هیچ منفذ و علامتی برای نفوذ نداشت! با سلامت کامل حس چشایی چطور متوجه تغییر مزه نشدم؟!!!  گرچه مزه مزه کردن آرامگاه کرم، باعث شد بدون شام بخوابم اما  با تجربه این طعم جدید و مطالعه نیمه دوم مطلب،  پاسخ تمام سوالاتم  را  از مولا علی علیه السلام در انتهای همان مطلب گرفتم: « به خاطر دنیادوستی، قلب ها از نور بصیرت، کور گشته اند!!!!  » وابستگی به دنیا را رها کنیم که دل کور از چشم کور بسی بدتر است.!!!

صداقت/ 21 مهر 1394

 

نظر از: دکی [بازدید کننده]
دکی

زیبا بود …

پاسخ دادن:
سلااام آقای دکتر
خوش آمدید
متشکرم.
از حضور پر افتخار شما سپاسگزارم
در پناه حق.

1394/07/21 @ 23:44


فرم در حال بارگذاری ...