ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



راه های مشتاقان (15)

نوشته شده توسطصداقت...! 30ام آبان, 1394

مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِک وَثَناَّئِک

[خداوندا چنان کن که ] به جای اشتغال به دنیا، به ستایش و ثنایت سرگرم باشم.

* تمامی امر و نهی ها نسبت به دنیا برای آن است که در برخورد با دنیا و شوون آن، برخوردی الهی داشته و  از توجه به نشانه خداوند بودنشان، غفلت نورزیم تا مبتلا به عذاب ابدی نشویم.

*قرآن کسانی را که با دنیا با توجه به آیه بودن آن ارتباط دارند «اولو الالباب» و «صاحبان مغزها» معرفی نموده و ایشان را در زندگانی دنیا، اهل تدبر در آیات الهی، تذکر، هدایت و عبرت معرفی کرده است.

*حقیقت حمد، ستودن و گفتن نیکی کسی نسبت به کار زیبا یا صفت زیبای اوست.

* مراتب ستایش خداوند از آیات و روایات:
** ستایش زبانی (برای اطلاع از آن مراجعه به کتب مفاتیح الجنان و دعای اول صحیفه سجادیه  خالی از لطف نیست)
**ستایش عملی (حقیقت آن نسبت به انسان اینگونه است که هر چه از عنایت های الهی که به او شده، چه نسبت به وجود خودش و چه امور بیرون از او در مسیر بندگی حق تعالی قرار گیرد)
**ستایش قلبی (توجه به حقیقت حمد/ برای رسیدن به آن پیمودن دو مرحله قبل به ویژه ستایش عملی لازم است تا اعمال و رفتار از اعمال دنیایی بودن خارج و نورانیت قلبی حاصل شود و آن توجه تحقق یابد. )


شرح زیارت امین الله/ استاد شیخ محمود تحریری/ نكات صص 337 تا 350

به گمانم که...

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام آبان, 1394

با کدام آبرویی، روز شمارش باشیم
عصـرها منتظر صبح بهارش باشیم
کاروان سحرش بهـر همه جا دارد
تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم؟!
سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آن قدر مرد نبودیم که یارش باشیم
گیرم امروز به ما اذن ملاقات دهد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
بارها در پی کار دل ما راه افتاد
یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم
ما چرا؟ خوب ترین ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟!

اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم

شاعر: علی اکبر لطیفیان

غم اگر به كوه گويم...!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام آبان, 1394

دلم به شدت تمنای زیارت داشت. زمان زیادی نیاز نداشت فقط دو ساعت، اما روز مناسبی نبود و باید صبر می کردم. از زیارتگاه تا مرکز شهریک ربع  پیاده روی بیشتر نیست؛ اما شدت و ضعف رنگ غم ، شادی،  آرزو، آرامش و دو ست داشتن ازاینجا تا شهربه حدی است که  منطق  وعقل، این فاصله را انکار می کند. زیارتگاه اهل قبور، تنها مکان شهر که آرامم می نماید. پرسه زدن بین آرامگاه دوست و آشنا برایم جذبه خاصی دارد. اینجا نه غم هایم غم است نه شادی هایم شادی، نه گریه می کنم نه می خندم.  شاید درک می کنم که هنوز مفهوم غم  و شادی را نمی دانم. و مرجع شادی و غم هایم هنوز پوچ است. آشنا اینجا زیاد است و تنها نیستم. مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها، عموها، اقوام دور و نزدیک، همسایه، همکلاسی،  غنی و فقیر، پیر و جوان در کمنر از یک متر مربع سکنی گزیده و منتظر ما هستند. عمه آخرین عزیزی است که یک سال و اندی قبل او را به این زیارتگاه سپردیم.  با اینکه به دلایلی رفت و آمد و دیدارمان منوط بود به زیارت ها و غم و شادی های  خاص، اما هرگز مادرم از عمه بد گویی نمی کرد. هیچ وقت لو لو بودن عمه را به روش های مختلف به ما آموزش نداد. وقتی دختران جوان فامیل فرزندان خود را به دوری از خانواده همسر ترغیب می کردند و در ناراحتی ها ناسزا و بدگویی ها را نثار عمه ها، مادرم انتقاد می کرد و می گفت «محبت عمه و برادر زاده خدایی است و هر دو این محبت را از خون دارند، نهایت سرکوب می کنید نه حذف. اگر به ناحق باشد که خدا جای حق نشسته ، اگر هم به حق باشد دور کردن بچه از فامیلش قطع صله رحم است و عواقب خودخواهی شما دامن عزیزتان را می گیرد.» حتی روابط ما با فامیل پدری بیشتر بود. گاهی زود دلتنگ عمه می شوم و راهی قبرستان. پر رنگ ترین خاطره ای که از عمه به یاد دارم این حرکت همیشگی بود که در جمع های فامیل بعد از ورود و جمع بودن جمع، با اینکه زبان محبت های خاص نداشتم و کاملا رسمی و یک احوالپرسی ساده، عمه از من می خواست روبرویش بنشینم، جلو همه اهل فامیل دستانش را دور گردنم حلقه می زد و چند دقیقه ای محبت نثارم می کرد و شعار نجابت را مرتب تکرار  و بقیه دخترها ما را چپ چپ زیر نظر داشتند. گاهی از این کار مخصوصا با حضور نامحرم دلگیر می شدم ولی حالا که عمه هستم ،  خوب می دانم عمه داشتن و عمه بودن دو حس متفاوت است .  اگر شاهد شیرین زبانی ها و بزرگ شدن برادرزاده ها، به ویژه ریحانه ها بوده باشی که وصف نا شدنی است . هفتم صفر که می شود غم عجیبی وجودم را پر می کند و حال و هوای  تمنای زیارت اهل قبور بر وجودم غالب می شود. درک این روز از تاریخ هفتم محرمی که در تقویم زندگی ما به نام یاد ترک بسیار غیر منتظره عمه ثبت شد، متفاوت است. پنجم محرم عمه رفت. پنجم صفر  در تاریخ ما، ترک  متفاوت و غم انگیز برادرزاده ای  است از کنار عمه . جای قیاسی برای این عمه بودن ها و برادر زاده ها تصور نمی شود اما از  مرور این دو حس اقرار می کنم:   فقط خدا می داند که در خرابه بر عمه سادات  علیها سلام  چه گذشت و درسالروز عروج دردانه ارباب،  باید خون گریست و  ندبه کرد «امان از دل زینب!»

صداقت/ 26 آبان 94

راه های مشتاقان (14)

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام آبان, 1394

مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِیاَّئِک مُفارِقَةًلاَِخْلاقِ اَعْدائِک

[خداوندا جان مرا] آراسته به شیوه های زندگی دوستانت  [بگردان][خداوندا چنان کن که ] از اخلاق دشمنانت کناره گیری نمایم.

* سنت به معنای روش است. بهترین روش ها آن است که با فطرت انسان انطباق کامل داشته باشد و آن تنها روش پیامبران صلی الله علیه و آله و سلم است . پیامبران سلسله معارف  و روش های عملی  و اخلاقی مشترکی دارند که دعوت به توحید، توجه به معاد، سفارش بندگی و اطاعت خداوند و تبعیت از تقوا و اصول کلی اخلاقی است. همچنین سلسله روش های عملی خاصی دارند که بستگی به شرایط زمانی و مکانی خاص هر یک از آنان دارد.

*کسانی که در مسیر تکامل قرار دارند نه تنها همت شان پیمودن سنت اولیای  الهی و بی اعتنایی به روش های جاهلی و غیر اولیای الهی است بلکه در راه زنده کردن آن روش های الهی و ابطال بدعت های نهایت سعی خود را می کنند تا دیگران را نیز به این جهت سوق دهند.

*سنت از دیدگاه وحی همان روش زندگی حقیقی در این عالم برای انسان است به گونه ای که کاملا منطبق بر فطرت او و جهت دادن تمامی تمایلات وجودی او به سوی کمال مطلق باشد تا سعادت ابدی او را تامین نماید که منحصر در روش انبیا علیهم السلام است که اکمل ایشان نبی گرامی اسلام است.

*برای سنت معانی خاص تری نیز بیان شده  که ممکن است در این زیارت شریفه این گونه روش ها مد نظر باشد. که  این سنت ها در کتاب های حدیثی ذکر شده که جامعترین کتاب نوشته شده در این زمینه  تا کنون،  به نظر کتاب «سنن النبی صلی الله علیه و آله و سلم» از علامه محمد حسین طباطبایی و ترجمه آۀقای فقهی است.

*میزان کلی اوصاف دشمنان آن است که در مرحله اول از بعد اتعقادی زیر بار فرمان حق نمی روند و در مرحله دوم اعلان چنین اعتقاد و مبارزه با کسانی که از چنین اعتقادی طرفداری می کنند (مخفی یا آشکار) و در مرحله سوم در مقام عمل در برابر دستور های الهی و انبیا و اولیا قرار گرفتن ، با آنها مبارزه کردن یا عمدا زیر بار آنها نرفتن و اتصاف به اوصاف رذیله به گونه ای که از آن طرفداری شده و ملاک شرافت و انسانیت قرار گیرد.

*محور اتصاف به سنت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جدایی از اخلاق دشمنان خداوند، التزام قلبی، قولی  و عملی به مذهب ائمه علیهم السلام و دوری از مذاهب و روش های دیگر است.

شرح زیارت امین الله/ استاد شیخ محمود تحریری/ نكات صص 317 تا 336

سجده زیارت عاشورا!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 19ام آبان, 1394

… زیارت عاشورا حدیث قدسی است  و اولین کسی که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا را برای عموم مردم خواند، امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم، او از پدرش او از جد ما از پیامبر (ص) و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود: السلام علیک یا أبا عبدالله. یعنی متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است.
روایت وارد شده که سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند، این خیلی مهم است؛ یک بار سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهای زیارت را خواندند و یک بار از صبح عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتی تکه ای از زیارت عاشورا را خواندند؛ این مطلب از یک جنبه بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه‌ هاست، آن مرتبه ای که کامل خواندند بین الصلاتین بود اما یک باری را که تکه تکه خواندند تمام فرازهای زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازی که الان سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده های آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب، کلمه سجده در تمام این آیات ذکر شده است، شما این فراز انتهایی زیارت عاشورا را می‌ خوانید در حالی که هیچ کلمه سجده ای در آن ذکر نشده است و سجده مستحب هم است، نه سجده واجب؛ چرا بدون ذکر کلمه سجده، ما سجده می‌ کنیم؟. جواب در این روایت آمده است که از ابتدا، این فراز سجده نداشته است، یعنی از ابتدا که این زیارت به وسیله حدیث قدسی بر پیامبر (ص) وارد شد، سجده نداشته است و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا به مناسبتی فرازی از زیارت را می‌ خواندند و تا موقعی که حضرت به شهادت رسیدند تمام فرازهای زیارت را خواندند و بعد به شهادت رسیدند و این فراز سجده خوانده نشد تا زمانی که آن ملعون لعین بالای سر حضرت آمد تا سر مبارک ایشان را از تن جدا کند از جلو نتوانست سر را جدا کند، پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد؛ وارد شده است که وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ» و این خیلی مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است؛ شما اینجا کلمه سجده ای را اینجا نمی بینید، با اینکه در آیات قرآن در تمام موارد واجب و مستحب، کلمه سجده وارد شده است چرا که حضرت در حال سجده عرضه می دارند: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ»؛ هم علت سجده دار شدن مشخص است، و هم اینکه حضرت در چه حالی بوده اند؟؛ نه در حالی که حضرت علی اکبر یا طفلشان را از دست داده اند یا از اسب افتاده اند، در حالی حضرت به اینجا رسیده که به پیکر بی جان حضرت رحم نمی کنند و می ‌خواهند سر حضرت را از بدن جدا کنند در این حال حضرت شاکر و حامد خداوند است اینجا باید صبر سیدالشهدا را مزه مزه کرد (1)…

(1)حجت الاسلام میرزا علی سلیمانی بروجردی (حجت الاسلام سلیمانی از پژوهشگران حوزه دین بیش از 148 کتاب و 34 مقاله در موضوعات مختلف تراجم، فلسفه، عرفان، تاریخ و حدیث در کارنامه علمی خود دارد و برخی از آثار عاشورایی وی عبارتند از: شرح زيارت ناحيه مقدسه؛ المنصور در شرح زیارت عاشور در هفت مجلد، هدف قیام امام حسین؛ شرح دعاى بعد از زیارت عاشورا، مشهور به علقمه؛ گذرى بر دعاى علقمه؛ تحقیقى جامع پیرامون سه طفل شهید سیدالشهدا در کربلاء و….)

انتخاب شده از متن

راه های مشتاقان (13)

نوشته شده توسطصداقت...! 18ام آبان, 1394

مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى لِیوْمِ جَزاَّئِک
[خداوندا چنان كن كه]  توشه تقوا را براي روز جزا بر گيرم.

* شخصيت حقيقي انسان وابسته به دو امر است  1- بينش او نسبت به ارتباط وجودي به حق تعالي و بازگشتش به او 2- پياده كردن اين بينش در زندگي عملي و رفتاري

*حفظ وجود خود با تمامي تمايلات، از رفتن در مسير خلاف طريقه اي كه بينش ايماني و گرايش فطري اقتضا مي كند، تقوا ناميده مي شود.

*تقوا از لوازم اوليه سير تكاملي انسان از ابتدا تا انتها ست و به مرتبه خاصي از سير وجودي انسان محدود نيست و وصف مرتبه معيني از مراتب ايمان نمي باشد. و از اولين مرحله ايمان تا آخرين مراحل آن لازم است.

*آثار تقوا در قرآن و روايات
** همراهي يا نصرت خداوند
**روشنايي به دسيسه هاي شيطان  (ايجاد نورانيتي كه به سبب آن عيوب نفساني و عملي و راه هاي نفوذ شيطان را مي فهمد).
**قبولي اعمال
** رسيدن به رحمت هاي ويژه خداوند
** بازگشت به آسايش (چون موجب پاكي انسان از لغزش و كدورت باطني مي شود رجوع او در آخرت نيز به مقام امن و آسايش از آلودگي ها مي باشد. رسيدن به جايگاه صدق)
**  گشايش در امور

* مطابق روايات  تقوا اساس خوبي ها، قوي ترين پايه ايمان، دواي دردهاي باطني انسان، بهترين ذخيره و توشه براي آخرت، رسيدن به حيات پاكيزه در دنيا و آخرت و شرافت دنيا و آخرت، شريف ترين لباس بر قامت انسانيت  و … است.

شرح زیارت امین الله/ استاد شیخ محمود تحریری/ نكات صص 307 تا 316