« قبول باشه!باران ندیده! »

بی سواد!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام آذر, 1393

از راهرو صدایی شنیده می شد. تنها نبودم ولی از اینکه ناگهانی تمرکزم به هم خورده بود  کمی ترسیدم .  ترجیح دادم به جای ترسیدن به راهرو بروم و ببینم قضیه از چه قرار است. خنده دار بود. پستچی عزیز به جای هر روش دیگر قبض ها را از شکاف در،  داخل راهرو می ریخت و صدای تماس کاغذ ها با در صدایی ایجاد می کرد. یکی از قبض ها بین در مانده بود و مجبور شدم در را باز کنم. خانم همسایه بیرون ایستاده بود. سلام کردم. بعد از اینکه احوالپرسی گرمی داشت قبض هایش را به دستم داد تا برایش بخوانم.  لمس با سواد بودن  و ارزشمندی آن در کوچه ما  با وجود چند پیر زن تنهای بی سواد عمیق تر است.  پس از اعلام مبلغ قبض  و خدا حافظی در را بستم و به اتاقم بر گشتم. فردای آن روز دعوت شدم به یک محفل قرآنی . تعداد زیادی از پیر زن های مهربان و نورانی  و با اخلاق همسایه و غیر همسایه هم حضور داشتند.  یکی از پیر زن ها از من  خواست تا اطلاعیه روی دیوار را برایش بخوانم. حس بدی دارد نیاز یک بزرگتر به تو. از سن و سالش خجالت کشیدم. با خودم  گفتم حیف کاش این الگوهای اخلاق و ایمان با سواد بودند. خیلی سخت است نتوانی بنویسی و  بخوانی . درکش سخت است.  جلسه شروع شد .  چه خوب ! تعدادی از با سواد های قر آنی هم حضور دارند.  پیر زن ها و پیر مرد های  زیادی  در شهر ما  زندگی می کنند که سواد  خواندن و نوشتن ندارند اما سواد قرآنی دارند. از قرآن خواندن آنها لذت می برم. دیدنی است قرآن خواندن زیبا و صحیح پیر زنی که قبضش را نمی تواند بخواند اما قرآن می خواند و چقدر زیباست هم  تلاوتش هم اشتیاقش.  فرمان هایش را برایش بگویی با جان و دل گوش می دهد. عمل کردن ها و شنیدن های باور هایش ، باور نکردنی است. انگار علامه اند و عارف.  من هم اوایل باورم نمی شد اما می خوانند با اینکه  یک کلمه از قرآن را حفظ نیستند.  خیلی هایشان از دنیا رفتند  اما هنوز هم تعدادی از آنها بین ما نفس می کشند و این زیبایی برای ما قابل لمس است. پس از چند نفر از آنها  نوبت به یکی از جوانتر های با مدرک بالا رسید. از قرآن خواندنش شرم کردم. نمی دانم مدرکش رسوا شد یا سیستم آموزشش یا نحوه تفکر و نگاهش به دنیا ؟!!.  نمی دانم فردای قیامت ما رو سفید تریم که سواد داریم و قر آن نمی خوانیم و  مطالعه هر کتاب و جزوه و مطلبی را ترجیح می دهیم یا این بی سواد هایی که هیچ کتابی نمی توانند بخوانند جز قر آن؟!!!  آنها در راهترند یا ما؟!!.  نمی دانم ما بی سوادیم یا  آنها! به قول امروزی ها ما فهمیده تریم و با کلاس و تحصیل کرده یا آنها! کلنجار ذهنی اذیتم می کرد برای پاسخش  هدف خلقت را  مرور کردم «ما با خداتریم یا آنها؟ خدا در متن زندگی ما بیشتر جریان دارد یا آنها؟!» جواب سوال را بلند نگفتم تا وجدانم نشنود.  خیلی هامان  رسواییم  رسوای این تصور اشتباه!

نظر از: بني جمالي [عضو] 

سلام دوست عزیز.
امشب برای بار اول وبلاگ شما را دیدم.چندتا از مطلبهایش را خواندم، عالی بود…خصوصا همین خاطرات شخصی!
این مطلب را آنقدر زیبا نوشته ای، که تصمیم دارم بعد از گذاشتن نظرم، کامپیوتر را خاموش کنم و قران وروزانه ام را تلاوت کنم!!
ممنون از قلم پربرکتت
برقرار و پاینده باشی

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز و گرامی
حضور دوستان طلبه باعث افتخار ماست. کیفیت از نگاه حق پذیر شماست. جای بسی امیدواری دارد.
بهترین عیدی قابل تصور برایم بود در این شب عزیز.
از حضور زیبا و پر مهر شما صمیمانه سپاسگزارم
موفق باشید
در پناه حق

1393/10/18 @ 23:21
نظر از: momeni [عضو] 

سلام دوست خوبم
مطالب جدیدتان زیبا بود .
مطلب خیلی طولانی است ولی نکته ای که در انتها میگیریم کوتاه اما پر از معنا و مفهوم….
موفق و موید باشی

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز
زیبایی از نگاه زیبا پسند شماست
ببخشید. فکر نمی کردم طولانی به نظر برسد. سعی می کنم کوتاهتر شود. لطف دارید.
از این سخن امیدوار کننده و حضور شما سپاسگزارم.
موفق و مورد تایید امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف باشید
در پناه حق

1393/09/28 @ 19:09


فرم در حال بارگذاری ...