« درد نامه!خدا داند و دلش! »

دیدار مردگان از زندگان..!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام فروردین, 1395

بر خلاف سال های گذشته این اولین بار بود که برای دیدار پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها به جای روز اول سال، روز پنجم  تعطیلات به دیدار آن ها رفتیم. در سکوت و سردی خاک آرمیده بودند. یقین داشتم که منتظر هدیه ای از بازماندگان خود هستند. نشستم کنار خاک و مثل همیشه سکوت کردم. با اینکه عزیزان زیادی را به  این خاک  سپرده ایم و بوی فراق دارد،  اما به واقع  از  آب و خاک  آن آرامش عجیبی  بر وجودم القا می شود. شاید آرامشی شبیه آشنایی و مقصد نهایی. یا  شاید آرامشی شبیه گذرا بودن دنیا و باور بازیچه بودن مشکلات ریز و درشت.

 سنت شکنی کرده بودیم و به جای جمعه های صبح و خلوتی، بعد از ظهر پنجشنبه رفته بودیم . تا چشم کار می کرد جمعیت بود. حتی مواظب نبودی با بقیه برخورد می کردی. بیشتر شبیه دید و بازدیدهای قوم و قبیله ای بود. پذیرایی ها شیرینی و قبرها تزیین شده با سبزه و گل و سفره های هفت سین متفاوت. از گلزار شهدا صدای قرآن و ذکر و سخنرانی به گوش می رسید. سالگرد شهدای فتح المبین است اما جمعیت سر خاک عزیزان خود نشسته و گلزار شهدا خلوت  و بدون زائر.

 کوچک و بزرگ لباس عید پوشیده بودند و لبخند به لب. آداب زیارت اهل قبور کمتر به چشم می خورد. ضمن سنت های نیک،  دیدن گناه هم کار سختی نبود. از دیدنی هایی که نباید دیده می شد، دانستم مرگ برای همسایه است یک حقیقت انکار شده است. و اثر پذیری بیش از آنکه مربوط به محیط ها باشد، بسته به باورهاست.

شاهدم سرزمینی که از دیر باز در متون دینی کاربرد غفلت زدایی داشته است و شاهد های زنده در آن فراوان، اما جز غفلت انسان هایی که بر روی دو پا راه می رفتند، چیزی دیده نمی شد. پیر و جوان  به فاصله چند ساعت تا چندین سال، در خاک آرمیده بودند و فریاد می زدند که آنها را ببینیم و از عاقبت کارغافل نباشیم و پیر و جوان بر خاک ایستاده بودند و صدایی نمی شنیدند.

گلزار شهدای زواره 

نوشته شده توسط: صداقت/ 5 فروردین 1395

نظر از: طلبه [عضو] 

سلام دوست عزیزتجربه هایت ارزشمند است
پاینده باشی

1395/01/13 @ 17:04


فرم در حال بارگذاری ...