ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مرداد, 1393

ام حَسّان بانوی زاهدی بود که در خانه اش جز یک پاره حصیر کهنه چیز دیگری نبود.

به او گفتند: اگر از بستگانت در خواست کنی کمک خواهند کرد.

گفت من دنیا را از مالک آن درخواست نمی کنم چگونه از دیگران که قدرتی ندارند سوال کنم؟



حکایت و حکمت/ حسین دیلمی / ص 17

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(5)

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مرداد, 1393

همانان که پیمان خدا را پس از تاییدش می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن امر کرده می گسلند و در زمین فتنه به پا می کنند. همین ها زیانکارانند(27 بقره)

نکته تفسیری:

همانان یعنی چه کسانی؟ کدام پیمان؟ ما کی با خدا پیمان بستیم؟ پیوستن به چه؟ چرا فسادگرند؟

از آنجا كه در آخرين آيه گذشته ، سخن از اضلال فاسقان بود در اين آيه با ذكر سه صفت فاسقان را كاملا مشخص و معرفى مى كند پس  همانان یعنی فاسقان

انسان ها در واقع پيمان هاى مختلفى با خدا بسته اند، پيمان توحيد و خداشناسى پيمان عدم تبعيت از شيطان و هواى نفس


اما اینکه اين پيمان كجا و چگونه بسته شد؟  خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان ، شعور مخصوص و نيروهاى ويژه اى قرار داده كه از طريق هدايت آن ميتواند، راه راست را پيدا كند و از شيطان و هواى نفس تبعيت ننمايد، به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
قرآن از اين فطرت مخصوص تعبير به عهد خدا و پيمان الهى مى كند، در حقيقت اين يك پيمان تكوينى است نه تشريعى و قانونى ، به تعبير روشنتر خدا هر موهبتى به انسان ارزانى ميدارد، همراه آن عملا پيمانى با زبان آفرينش از او مى گيرد، به او چشم مى دهد يعنى با اين چشم حقايق را ببين ، گوش مى دهد يعنى صداى حق را بشنو … و به اين ترتيب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگيرد و يا از نيروهاى خدا داد در مسير خطا استفاده كند، پيمان خدا را شكسته است .

اين پيوندها شامل پيوند خويشاوندى ، پيوند دوستى پيوندهاى اجتماعى ، پيوند و ارتباط با رهبران الهى و پيوند و رابطه با خدا است


آنها در پى كامجوئى و لذت هاى خويش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا كشيده شود براى آنها فرق نمى كند، هدفشان بهره بيشتر و كامجوئى افزونتر است ، و براى رسيدن به اين هدف از هيچ خلافى پروا ندارند، پيدا است كه اين طرز فكر و عمل چه فسادهائى در جامعه به وجود مى آورد.

تفسیر نمونه/ ج 1/ خلاصه صص 154 و 155

رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز!

نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مرداد, 1393

اگر چه حسن تو از عشق غیر مستغنی است

من آن نیم که ازین عشقبازی آیم باز

غرض کرشمه حسنت ورنه حاجت نیست

جمال دولت محمود را به زلف ایاز

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مرداد, 1393

سقراط حکیم گوید: دنیا به آتش افروخته ماند که

چون زیاده طلب کنی سوخته شوی و

چون به قدر حاجت برگیری با فروغ آن راه را از چاه بازشناسی.


حکایت و حکمت 2/ حسین دیلمی/ ص 31

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(4)

نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مرداد, 1393

(خدایی) که زمین را برای شما بستری هموار و آسمان را سرپناهی قرار داد و از آسمان آبی نازل کرد که  بدان از میوه ها  رزقی برایتان برآورد. پس برای خدا همتایان قرار ندهید در حالی که می دانید(22 بقره) صفحه 4

نکته تفسیری:

خداوند در این آیه می فرماید «در حالی که می دانید» چه چیزی را می دانیم؟(اکثر سوالات توسط بنده مطرح شده و در متن تفسیر وجود ندارد)

قبل از جواب بهتر است بدانی در این آيه به قسمت ديگرى از نعمت هاى بزرگ خدا كه مى تواند انگيزه شكرگزارى باشد اشاره شده ،  نعمت زمين که با سرعت سرسام آورى در اين فضا به حركات مختلف خود ادامه مى دهد، بى آنكه كمترين لرزشى بر وجود شما وارد كند، نيروى جاذبه اش  اگر جاذبه زمين نبود در يك چشم بر هم زدن همه ما و همه خانه ها، وسائل زندگيمان بر اثر حركت دورانى زمين به فضا پرتاب و در فضا سرگردان مى شد؟! سپس  نعمت آسمان كلمه ((سماء)) در قرآن به معانى مختلفى آمده است ، که يكى از آنها كه در اين آيه به آن اشاره شده است همان جو زمين است ، اين قشر مخصوص هوا در عين اينكه مانع از تابش نور آفتاب اين اشعه حياتبخش و زندگى آفرين نيست بقدرى محكم و مقاوم است گر اين سقف نبود، زمين دائما در معرض رگبار سنگهاى پراكنده آسمانى بود و عملا آرامش از مردم جهان سلب مى شد . بعد از آن به نعمت باران پرداخته  آبى حياتبخش ، و زندگى آفرين ، و مايه همه آباديها و شالوده همه نعمتهاى مادى . اين برنامه الهى كه از يكسو، رحمت وسيع و گسترده خدا را بر همه بندگان مشخص مى كند و از سوى ديگر بيانگر قدرت او است كه چگونه از آب بى رنگ صد هزاران رنگ از ميوه ها و دانه هاى غذائى با خواص متفاوت براى انسانها و همچنين جانداران ديگر، آفريده ، يكى از زنده ترين دلائل وجود او است لذا بلافاصله اضافه مى كند:اكنون كه چنين است براى خدا شريك هائى قرار ندهيد در حالى كه مى داني. آرى همه شما مى دانيد كه اين بت ها و شركاى ساختگى ، نه شما را آفريده اند و نه روزى مى دهند، و نه كمترين مواهب شما از ناحيه آنها است ، پس چگونه آنها را شبيه خدا مى دانيد. بديهى است اين شباهت و شركت در پندار بت پرستان وجود داشته نه اينكه يك امر واقعى باشد. در اينجا توجه به اين حقيقت لازم است كه قرار دادن شريك براى خدا تنها، منحصر به ساختن بتهاى سنگى و چوبى و يا از آن فراتر، انسانى همچون مسيح (عليه السلام ) را يكى از خدايان سه گانه دانستن ، نيست بلكه معنى وسيعى دارد صورتهاى مخفيتر و پنهان تر را نيز شامل مى شود بطور كلى هر چه را در رديف خدا در زندگى مؤ ثر دانستن يك نوع شرك است .

تفسیر نمونه  خلاصه صص 119 تا 125

گله از یار!!!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام مرداد, 1393

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ

عشق بازان چنین، مستحق هجرانند