ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



راه های مشتاقان (2)

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام مهر, 1394

راه های مشتاقان

*جهد در لغت به معنای تلاش و کوشش و به زحمت افتادن نسبت به امری است.

*جهاد به معنای به کار بستن توان در دفع دشمن  است و چون انسان دشمن بیرونی و درونی دارد برای آن مراتبی در نظر گرفته می شود:
جهاد فی سبیل الله: ستیز با افراد گمراه و طاغوتیان به فرمان خدا چون مانع رسیدن انسان به کمال بندگی و معرفت خدا هستند.
جهاد فی الله: انسان با تلاش پیگیر تمامی تمایلات نفسانی خویش را در جهت دستورات الهی قرار دهد و از طغیان آنها و ترجیح دادن زندگانی دنیا بر آخرت جلوگیری کند.
جهاد فی الله حق جهاده: در این زیارت و زیارت های دیگر نسبت به ائمه علیهم السلام گواهی می دهیم که شما برای خدا جهاد کردید حق جهادش یعنی در تمامی لحظات زندگی و حالاتتان خدا را به خاطر خودش اطاعت نمودید و جز به  خداوند متعال در جمیع شوون الوهیتش توجه ندارید.

*عمل به کتاب الهی و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تنها راه بندگی خداوند متعال و رسیدن به کمال مطلق و رحمت بی پایان الهی است و لذا سالک به هر اندازه که در مقام دل، در برابر کتاب و  سنت تسلیم بوده و در مقام عمل در تمامی حرکات و سکنات آن ها را پیاده نماید به همان مقدار به مقام بندگی و رحمت الهی نایل شده و اولین کسی که لازم است این گونه باشد امام است.

*ائمه علیهم السلام از عالی ترین مصادیق این بندگان است. بنابراین ما به ایشان خطاب می کنیم : شما تا آخر عمر به کتاب الهی و سنت پیامبرش  به طور مطلق عمل نموده و لحظه ای از این راه منحرف نگشته تا این که خداوند متعال شما را به جوار رحمت خویش دعوت نموده و این همان جنت الهی است.

*خداوند انبیا و ائمه را با آیات و بیناتی مجهز نموده تا راهنمای انسان ها به راه بندگی و کمال مطلق باشند. و این لطفی از جانب خداوند و اتمام حجت بر مردم است. همه معارف ایشان منطبق بر فطرت و منطق خالص عقل است. وللی عده ای لجوج و منحرف با ایشان مخالفت نموده و بینات ایشان را انکار می کنند.

اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکتابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حَتّى دَعاک اللَّهُ اِلى جِوارِهِ فَقَبَضَک اِلَیهِ بِاخْتِیارِهِ وَاَ لْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلى جَمیعِ خَلْقِهِ
گواهى دهم که تو در راه خدا جهاد کردى چنانچه باید و رفتار کردى به کتاب خدا (قرآن )و پیروى کردى از سنتهاى پیامبرش صلى اللّه علیه و آله تا اینکه خداوند تو را به جوار خویش دعوت فرمود و به اختیار خودش جانت را قبض نمود و ملزم کرد دشمنانت را به حجت و برهان با حجتهاى رساى دیگرى که با تو بود بر تمامى خلق خود

شرح زیارت امین الله/ استاد شیخ محمود تحریری/ خلاصه صص 49 تا 64

راه های مشتاقان (1)

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام مهر, 1394

راه های مشتاقان

*هدف خداوند از خلقت انسان بندگی و معرفت حق تعالی است و این مهم جز با پیروی از انبیا و اولیای او ممکن نیست.

* راز سفارش های ائمه علیهم السلام به زیارت خودشان این است که زیارت یکی از را ه های ابراز محبت به ایشان برای تقرب به خداوند متعال و رسیدن به هدف از آفرینش می باشد.

* انسان با زیارت ائمه آن ها را الگوی خود در سیر به سوی کمال نهایی قرار می دهد از این جهت که در زیارت نامه هایشان مجموعه ای از معارف اسلامی را متذکر شده اند.

*زیارت امین الله از صحیح ترین زیارتنامه هاست و در بر دارنده معارف بلند و مسایل اخلاقی والایی است.

*سلام بر امامان  در زیارت می تواند به دو گونه اراده شده باشد
سلام خدا بر آنان (الف- خداوند شما را از همه گناهان و عیوب مبرا کرده است ب-  خداوند آنان را واسطه فیض نسبت به جمیع عوالم هستی قرار داده است.)

سلام زائر بر آنان(الف- اقرار زائر به سالم بودن و مبرا بودن ائمه از جمیع گناهان وعیوب ب- زائر خود و تمام شئون خود رابه ائمه تسلیم می نماید.)

*انواع سلام در زیارت نامه ها  بر ائمه علیهم السلام:
الف) بر اجساد مطهر ایشان ب) سلام بر ارواح پاک ایشان ج) سلام به طور مطلق(این سلام بر حقیقت ایشان است. آن حقیقتی که تقدم رتبی و ذاتی بر وجود مادی ایشان و سایر مخلوقات داشته و همراه با جسم و روح ایشان و محیط بر آن می باشد.)

*اثبات صفت «امانت دار خدا در زمین »نشانه ای از آن است که صاحب آن دارای مرتبه اعلای ایمان و یقین و اطمینان نفس است و از دستبرد هوای نفس و شیطان محفوظ بوده و از هر جهت، هم از جنبه علم و دریافت حقایق از مبدأ متعال و هم از جهت عمل و صفات مورد وثوق خداوند متعال می باشد.

*حجت بودن ائمه بر بندگان از سه جهت:  اعمال و گفتارشان حجت است و راه رسیدن به کمال را به انسان نشان می دهند، حجت در آخرت(نسبت به کسانی که از دستورات آنان مخالفت کرده و در عذاب الهی به سر می برند حجت خداوند هستند) و حجت تام  خدا بر بندگان هستند(با توجه به صفات کمالی آنان به وجود خدای تعالی و صفات کمالی وی پی برده می شود.)

اَلسَّلامُ عَلَیک یا امینَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ…
سلام بر تو ای امانت دار در روی زمین و حجت خدا بر بندگانش…

شرح زیارت امین الله/ استاد شیخ محمود تحریری/ خلاصه صص 20 تا 48

راه هاي مشتاقان!

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام مهر, 1394

پيشگفتار:

محرم سال گذشته وبلاگ گهر عمر با 32 پست «همراهي با كاروان كربلا» در خدمت مخاطبان خود بود. امسال بنا دارد به ياري خدا ان شاء الله با سي پست «راه هاي مشتاقان» با موضوع شرح زيارت امين الله با شما همراه باشد.

علت انتخا ب اين زيارت به جاي ساير زيارات وارده آن است كه:

*«.. اين زيارت در نهايت اعتبار است و در تمام كتب مزاريه و مصابيح نقل شده است و علامه مجلسي ره فرموده كه آن بهترين زياراتست از جهت متن و سندو بايد كه در تمام روضات مقدسه بر اين مواظبت نمايند… و به سندهاي معتبر روايت شده از جابر از امام محمد باقر عليه السلام كه امام زين العابدين عليه السلام  به زيارت امير المومنين عليه السلام آمدو نزد آن حضرت ايستاد و گريست و اينگونه زيارت كرد….امام باقر عليه السلام فرمود: هر كه از شيعيان ما اين زيارت را نزد قبر امير المومنين عليه السلام يا نزد قبر يكي از ائمه عليهم السلام بخواند حق تعالي اين زيارت و دعاي او را در نامه از نور بالا برد و مهر حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بر آن زند و چنين محفوظ باشد تا تسليم نمايند به قائم آل محمد عليه السلام پس استقبال نمايد صاحبش را به تحيت و كرامت انشاء الله تعالي…. اين زيارت شريفه هم از زيارات مطلقه محسوب مي شود و هم از زيارات مخصوصه روز غدير و هم از زيارات جامعه كه در جميع روضات مقدسه ائمه عليه السلام خوانده مي شود…»

(1)مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي / ترجمه استاد الهي قمشه اي / صص 692 و 695

سیب تلخ!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام مهر, 1394

مرتب سیب ها را جا به جا می کردم. نه این خوب نیست. دوباره بعدی را بر می داشتم بو می کردم و نگاه. با لاخره آن را که دنبالش بودم یافتم. خوشرنگ، خوشبو، کاملا هند سی، سالم  و زیبا. این از عادت ها و تزئینات قدیمی اتاقم است. قرار دادن سیب قرمز تازه روی مانیتور و یا اسپیکر کامپیوتر. چند روز به محض ورود به اتاق،  از استشمام عطر سیب مدهوش می شوی.  گاهی که از نگاه به صفحه مانیتور خسته می شوم با نگاهی به آن، روحم زنده می شود. چند روز که گذشت، قبل از خراب شدن،  سیب دکوری  محترم را میل می کنم و سیب دیگری جانشین و این روند تا حضور سیب قرمز در بازار ادامه دارد. نوعی تلاش برای سلامت روح و جسم.  روز تعویض بود. اصلا میل نداشتم. سیب قبلی را تا آشپزخانه همراهی کردم وسیب جدید را جایگزین و  نشستم روبروی مانیتور. سری زدم به بعضی قسمت های فضای مجازی که معمولا هر روز سر می زنم، شبکه و سامانه و … بعضی مطالب زیبا بود و خیلی ها  تلخ. از بعضی مشاجرات و کاریکاتورها و نوشته ها دلگیر شدم. از بعضی بی بصیرتی ها و تغییر باورهای ناب اسلامی به باورهای مادی رنجیدم. شبهه ها موج می زد، تصاویر بد حجابی دختران پاک  ایران اسلامی به اسم هنرمندی روی سن، تبریک موفقیت های شکست گونه، عزاداری ها و مداحی های عجیب و تبلیغات مختلف و خلاصه آنچه گناه نادیدنی  لفظی و … بخواهی در این فضای مجازی و متاسفانه بیشتر با پوشش دین،  یافت می شود.  هنوز نیم ساعت  نشده بود که قلبم از این گشت و گذار آزرده شد، «این ها مسئولین و جوانان و مردم ایران اسلامی ما هستند؟  این هنر زن ایران اسلامی است؟ این همان سخن گفتن های اسلامی است؟ این همان وحدت و تلاش حفظ ارزش هاست؟ این همان استفاده از ظرفیت بالای فضای مجازی برای گسترش دین است؟ یعنی متوجه این اشتباهات نیستند؟…» ناگزیر برای حفظ آرامش، چشم  از صفحه برداشتم  و نگاه غریبانه ای به سیب بیچاره انداختم. عمرش به دنیا نبود؛ مجبور بود برای رفع تلخی، قربانی شود. ازتمیزی که مطمئن بودم، با چاقوی درون بشقاب میوه ، تست کردم که واکس میوه نداشته باشد و با پوست و همراهی دندان های همیشه همراه ، مشغول خوردن سیب دکوری شدم. دستی به سیب و دستی به موس، چهار چشم مشغول مطالعه مطلبی با موضوع بصیرت. هر چند  واقعیت مطلب بسیار تلخ بود و مسئولیت های بزرگی به دوش انسان می گذاشت، اما اواسط مطلب بود که حس کردم بیش از آنچه باید،  تلخ است،   به سیب نگاهی  انداختم،  چند ثانیه غفلت کرده بودم سراز تن  کرم بیچاره  جدا شده بود و راهی حفره دهانی. بعد از تلاش و زحمت و رنج  بسیاربرای پاکسازی دهان و دندان،   به اتاق بازگشتم.  به سیب روی میز نگاه کردم و کرمی که از درونش سرک کشیده بود و به من نیشخند می زد. چقدر باور نکردنی. این کرم کجای سیب بود؟  یقینا از شکوفه و قبل از میوه شدن اینجا تخمگزاری شده بود، سیب هیچ منفذ و علامتی برای نفوذ نداشت! با سلامت کامل حس چشایی چطور متوجه تغییر مزه نشدم؟!!!  گرچه مزه مزه کردن آرامگاه کرم، باعث شد بدون شام بخوابم اما  با تجربه این طعم جدید و مطالعه نیمه دوم مطلب،  پاسخ تمام سوالاتم  را  از مولا علی علیه السلام در انتهای همان مطلب گرفتم: « به خاطر دنیادوستی، قلب ها از نور بصیرت، کور گشته اند!!!!  » وابستگی به دنیا را رها کنیم که دل کور از چشم کور بسی بدتر است.!!!

صداقت/ 21 مهر 1394

 

من اینجا دلم بسی تنگ است!

نوشته شده توسطصداقت...! 17ام مهر, 1394

از کودکی به آن علاقه نداشتم. با اینکه همیشه حاضر بود، هیچ وقت جای خالی هیچ کس را برایم پر نکرد. بیشتر مواقع شنیدن  صدایش آزارم می داد. نکات مثبت بسیاری داشت، خیلی وقت ها حرف های زیبا می زد و خاطرات مکان های مقدس ندیده  را برایم بازگو می کرد اما دلم با او موافق نمی شد. دقیق یادم نیست قبل از فاجعه تاسف بار منا، چه زمانی با نیت رفتم سراغش. اما این روزها که از آن خانواده پر شور و پر جمعیت خبری نیست و سیستم محترم شد دوست بی وفا و یاری نمی دهد برای  فعالیت های هد فمند، گاهی بودنش بهتر از نبودنش است. کنترل را دستم گرفتم، دلتنگی عجیبی بر من غالب بود، برای اولین بار احساس تنهایی می کردم، منتظر بودم مثل همیشه همه یک صدا بگویند: «یکی کنترل را از دست صداقت بگیرد و هجوم و کنترل قاپیده شود.»  می دانستند حداکثر یک بار شبکه ها جابه جا می شود و بعد بهترین شبکه با زدن دکمه پاور انتخاب و آن وقت همه دوباره می گفتند اِ اِ وبابا می خندد. جمع که جمع بود به تلویزیون راه نمی دادم. تلویزیون عددی نبود که بخواهد جای کسی را پر کند. ما حتی تلویزیون هم با هم تماشا می کردیم. وقتی کسی نبود با مادرم با هم برنامه کودک تماشا می کردیم و با هم در موردش کنگره داشتیم. مادرم می گفت دخترم  برنامه کودک  می بینی یا می خوانی؟.  نشستم و شبکه ها را جا به جا. برنامه هواشناسی می گفت: آفتابی، کمی ابری همراه با گرد و غبار … خندیدم هواشناسی بود یا اعلام عجز. مگر احتمال دیگری هم وجود دارد؟ چرا ما انسان ها به عجز خود اعتراف داریم اما بازهم به خدا اعتماد نمی کنیم؟ شبکه ای هم حرف از خطرات وابستگی به تبلت و بازی های رایانه ای و … بود. از خودم سوال کردم: «چرا بچه های امروز به این وسایل سرد و خشن این قدر وابستگی دارند؟ مگر چه دارد؟ »کودکی و  زندگی خودم را که با کودکان امروزی مقایسه کردم می شد بفهمی چرا. مخدر دارد، مخدر. یعنی وقتی به آن مبتلا شدی یادت می رود بابا ساعت ده شب می آید، مامان ساعت چهار بعد از ظهر خسته و بی حوصله، برادر و خواهر نداشته ات را، مادر بزرگ و خاله و عمه و دایی و …  که زندگی فرصت احوالپرسی از آنها را نمی دهد، فراموش می کنم بابا قول داده بود برویم پارک، درد  سیلی حاصل خستگی مادر از بیرون،  کم می شود ، نامه به زمین مانده مدرسه و چشم غره های مدیریادم می رود ، بی خیال درس هایی می شوم که باید تنها بخوانم، خستگی کلاس هایی که آرزوهای کودکی مامان و بابااست نه علاقه من، دعواهای مهد که همیشه آنجا مانده ام که بابا و مامان با خیال راحت برای خدمت به اجتماع وقت بگذارند، معده درد حاصل از غذاهای فریزری و شب مانده و پریشانی خواب های نیمه و بی وقت، خلاصه یادم می رود خانه فقط خوابگاه است نه پناه، حضور اعضاست نه دل های با هم. دانستم تبلت و … خیلی مشکلات را بسان شیوه سیگار و شیشه حل می کند.  فقط نمی دانم فردا روزی اگر به نسل آینده بگوییم که خدا و امام مهربان تر از پدر و مادرند چه نقشی از خدا در ذهن این کودکان رفاه زده بی پناه نقش می بندد. شاید اگر روزی انگشتان نسل آینده هنوز نوشتن بداند و خدایی بشناسد، در دفتر خاطرات خود خواهند نوشت خانواده خوابگاهی بود پر از دلتنگی، کاش فهمیده بودیم دوری و دوستی قانون ضعف ایمان و مهارت نداشتن در ارتباط بود. کاش والدینم  قبل از تجربه مادر شدن و پدر شدن فهمیده بودند من امانتم و برای رزق من به خدا اعتماد می کردند. کاش به الگویی مثل زندگی حضرت زهرا علیها سلام و علی علیه السلام اعتماد کرده بودیم. و حتما آن را اینگونه امضا می کنند: خانواده را دریاب!

صداقت/ 17 مهر 94

من فقط به اين راضي ام!!

نوشته شده توسطصداقت...! 16ام مهر, 1394

خدايا تو را مى‏ خوانم چنان‏كه فرمانم‏ دادى، پس اجابتم فرما  چنان‏كه وعده فرمودى.

خدايا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،

و مرا برانگيز بر ايمان به خود و تصديق به رسولت(درود خدا بر او و خاندانش باد)،

و ولايت على بن ابيطالب(عليه السلام) و بيزارى‏ از دشمنش،

و اقتدا به امامان از خاندان محمّد(درود خدا بر آنان باد)،

كه من به اين واقعيت راضى‏ شده ‏ام…

… اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْعُوكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَاسْتَجِبْ لِي كَمَا وَعَدْتَنِي

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ ابْعَثْنِي عَلَى الْإِيمَانِ بِكَ وَ التَّصْدِيقِ بِرَسُولِكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ

وَ الْوِلايَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِ

وَ الايتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ

فَإِنِّي قَدْ رَضِيتُ بِذَلِكَ …

مفاتيح الجنان/ ترجمه استاد مهدي الهي قمشه اي/ دعاي روز مباهله/ ص 574