کلید واژه: "محبت"

كرسي هاي عشق!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام آذر, 1396
با اينكه غالبا طالب سكوتم و فقط در تنهايي تمركز كار علمي دارم، همه مي دانند از درب بسته بيزارم. درب اتاقم يادش نيست كي بسته شده است. كليدهايش فسيل شده اند. وقتي درب بسته مي شود حس غريبي دارم. حسي شبيه جدايي و تنهايي  و شايد هم بي كسي. بدترين حس ممكني كه… بیشتر »

قاصدک آبی!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام شهریور, 1395
از قضا ما هم به سفارش پیامبر مهربانی ها و ائمه علیهم السلام در محبت به کودکان، و البته با چاشنی  دوست داشتنی بی ریا، با آغوش باز و گرمی فراوان از این مهمانان وروجکی استقبال می کنیم. و این چند روز و عارضه سرماخوردگی، ترک عادت و برادرزاده ها معترض. در… بیشتر »

با چشم های عاشق بیاا!

نوشته شده توسطصداقت...! 30ام مرداد, 1395
مادر چند بار تا اتاق آمده بود برای اینکه بروم ناهار. واقعا شرمنده شدم.   آنچنان این ویروس نادیدنی سرماخوردگی وسط تابستان، دست و پایم را بسته، که سه روز است توان بلند شدن از زمین را نداشتم.  مثل جنازه اما، همچنان درگیر سامانه و لپ تاپ . به هر زحمتی بود… بیشتر »

رازهای مگو!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام تیر, 1395
نیم وجبی، سوزن و نخ به دست کنار مادر نشسته بود و سعی در کوک زدن ملحفه بالش. نگاهی از عمق وجود به او انداختم و گفتم: عمه جان فاطمه با سوزن چه کار داری، خطرناک است. بچه دو سال و نیمه مثل پیر مرد هفتاد ساله جواب داد: «مامان جون گفته بالش بابا جون بدوزم… بیشتر »

مهمان خدا/ نعمت پنجم

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام خرداد, 1395
چند روزی بود کاری گروهی با چند نفر از دوستان متین ومومن، در فضای مجازی آغاز کرده بودیم. از صبح چند بار سر زدم اما ظاهرا هنوز کسی فرصت حضور پیدا نکرده بود. از اینکه مسئولیت اصلی با من نبود ولی یکی دو روز کار را دست گرفته بودم حس خوبی نداشتم. نمی خواستم… بیشتر »

غم هايت را افزون نما!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام آذر, 1394
وقتي با خوبان همنشين شديم، غم ها كم مي شود. اصلا آن غم ها عوض مي شود. غمي كه براي خدا و امام زمان است، غمي كه به خاطر نرسيدن به كمال است غمي كه براي آخرت است... بگزار بيشتر شود. اين ها مغزش شادي است. اگر دعاي ندبه مي خواني و در فراق امام زمان عليه… بیشتر »