آرشیو برای: "بهمن 1393"

ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



عشق بي بهانه!

نوشته شده توسطصداقت...! 30ام بهمن, 1393
دو ماه از تاريخي كه بنا به درخواست استاد اخلاقم، براي خارج شدن اين محل فرهنگي از ركود مقطعي، وارد آن شدم، مي گذرد. قرار نبود بيش از يك ماه بمانم اما  نمي دانم چرا ناخواسته تمديد مي شود. در اين مدت  هر چند  روبرو شدن با بعضي زبان هاي چرب و عدم همكاري… بیشتر »

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام بهمن, 1393
استر طلحك را بدزديدند. يكي مي گفت: گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزيدي. ديگري گفت: گناه مهتر است كه در طويله را باز گذاشته است.. گفت: پس در اين صورت، دزد را گناه نباشد.!   بیشتر »

سفارش جبرئيل!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام بهمن, 1393
تا مسواك نمي زد نمي خفت. مي فرمود: هيچ گاه جبرييل نزدم نيامد جز آن كه، مرا به مسواك سفارش فرمود. دهان هاي شما راهي از راه هاي [گفت و گو با] پروردگار است؛ پس محبوب ترين دهان نزد آفريدگار خوشبوترين دهان است، پس تا مي توانيد دهان هايتان را خوشبو كنيد. در… بیشتر »

دروازه معرفت 12

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام بهمن, 1393
نام كتاب: شميم شهادت (شهادت چيست و شهيد كيست؟) تهيه و تنظيم: سيد محمد رضا طباطبائي نسب انتشارات: موسسه فرهنگي نور الائمه (ع) چاپ اول/ 1381 قطع: پالتويي، تعداد صفحات: 50 توضیحات: این کتاب شامل بيان 60 نكته كليدي و زيبا در معرفي  شهادت و شهيد (هر كدام 30… بیشتر »

لبخند!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام بهمن, 1393
از بزرگي روايت كنند كه در معامله اي كه با ديگري داشت براي مبلغي كم چانه زني از حد گذرانيد. او را منع كردند كه اين مقدار ناچيز بدين چانه زني نمي ارزد. گفت: چرا من مقداري از مال خود ترك كنم كه مرا يك روز و يك هفته و يك ماه و يك سال و يك عمر بس باشد؟… بیشتر »

چه گناه!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام بهمن, 1393
گرببندد به روز، شب پره چشم چشمــه آفـتـاب را چــه گـنــاه! بیشتر »

روز عشق!!

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام بهمن, 1393
وروجك از صبح با گريه و زاري تشريف فرما شده بود. تمام خاندان از پدر و مادر گرفته تا مامان جون و بابا جون هر چه وعده و وعيد مي دادند فايده اي نداشت. پا در يك كفش كه مي خواهم كنار عمه بمانم و خانه نمي آيم. زمين و زمان را به هم دوخته بود. بچه كمتر از چهار… بیشتر »

الهي!

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام بهمن, 1393
الهي! سر در راه سردار دادن آسان است و دل به دست دلدار دادن دشوار كه آن جهاد اصغر است و اين جهاد اكبر الهي نامه آيت الله حسن زاده آملي/ ص 31 بیشتر »

لبخند!

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام بهمن, 1393
زن طلحك فرزندي زاييد. سلطان محمود او را پرسيد چه زاده است؟ گفت: از درويشان چه زايد؟ پسري يا دختري گفت: مگر از بزرگان چه زايد؟ گفت: چيزي زايد بي هنجار و خانه برانداز!   گزيده طنز عبيد زاكاني/ ابوالفضل زورويي نصر آباد/ ص 22 بیشتر »

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام بهمن, 1393
يكي اسبي از دوستي به امانت خواست. گفت: اسب دارم اما سياه است. گفت: مگر اسب سياه را نمي شود سوار شد؟ گفت: چون نخواهم امانت داد، همين قدر بهانه بس است. گزيده طنز عبيد زاكاني/ ابوالفضل زورويي نصر آباد/ ص 26 بیشتر »

پادرمياني مي كني ؟!

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام بهمن, 1393
زني از قبيله بني مخزوم دزدي كرد. قريشيان به خاطر موقعيت بلند اجتماعي آن زن بيمناك شدند و مي خواستند پيامبر از مجازات او چشم بپوشد. جز اسامه پسر زيد، محبوب پيامبر، كسي جرئت نداشت اين خواهش بي جا را با پيامبر بگويد. اسامه خواسته قريشيان درباره عفو آن… بیشتر »

لبخند!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام بهمن, 1393
شخصي تيري به مرغي انداخت، خطا رفت. رفيقش گفت: احسنت تير انداز برآشفت كه مرا مسخره مي كني؟ گفت: نه. مي گويم احسنت اما به مرغ! گزيده طنز عبيد زاكاني / ابوالفضل زرويي نصر آباد/ ص 23 بیشتر »

اين عقب ماندگي است!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام بهمن, 1393
... نقاط مثبت و منفى هر دو هست، افت و خيز هست، اما حركت ادامه داشته است؛ اين مهم است... .... مهمترين نقطه‌ى قوّت ما در اين سى و دو سه سال عبارت است از غلبه‌ى بر چالش ها؛ اين خيلى مهم است. ما يك ملتى نبوديم كه سرمان را پائين بيندازيم، راهمان را برويم،… بیشتر »

هيزمش با من!

نوشته شده توسطصداقت...! 20ام بهمن, 1393
هم پاي ديگران كار مي كرد. در سفري به دوستانش فرمود گوسفندي را آب پز كنند. كسي گفت: من گوسفند را ذبح مي كنم. ديگري گفت: كندن پوستش با من سومي گفت: پخت آن با من پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: جمع آوري هيزم به عهده من گفتند: اي فرستاده خدا[تع… بیشتر »

چشم مي گريد و دل دردمند مي شود!

نوشته شده توسطصداقت...! 18ام بهمن, 1393
مردي از خاندان پيامبر چشم از جهان فرو بست. بانوان گرد آمدند و [بي فرياد] مي گريستند. عمر برخاست تا مانع گريه آنان شود و آن را بپراكند پيامبر فرمود: آن ها را رها كن عمر! چشم مي گريد و دل دردمند مي شود و پيوند [خويشاوندي] نزديك است. همنام گل هاي… بیشتر »

تابلو درخشان!

نوشته شده توسطصداقت...! 18ام بهمن, 1393
برادران و خواهران عزيز! اسلام براى ساخت يك جامعه ى سرافراز و پويا خصوصياتى را ترسيم كرده و راه رسيدن به آنها را براى ملت مسلمان و امت اسلامى در طول تاريخ تبيين كرده است. يكى از اين نشانه ها و خصوصيات عزت ملى است؛.... عزت ملى چيست؟ عزت ملى عبارت است از… بیشتر »

بر جهان تكيه نكن ور قدحي مي داري!

نوشته شده توسطصداقت...! 17ام بهمن, 1393
پير پيمانه كش من كه روانش خوش باد گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان     بیشتر »

دقت كن!

نوشته شده توسطصداقت...! 17ام بهمن, 1393
عبدالله پسر عامر مي گويد: من كودك بودم كه حضرت به خانه ما آمد. رفتم كه بازي كنم. مادرم صدايم زد و گفت: عبدالله بيا تا چيزي به تو بدهم. پ… بیشتر »

آن هم چيزي است!

نوشته شده توسطصداقت...! 16ام بهمن, 1393
مي فرمود: اوج دليري آن است كه كسي خشمگين شود، به اوج عصبانيت برسد، چهره اش سرخ گردد، موهايش بلرزد، [اما] بر خشم خود چيره شود. خشم از شيطان است و شيطان از آتش پديد آمده است؛ همانا آتش را به آب مي توان  خاموش كرد؛ هنگامي كه يكي از شما خشمگين شود، وضو گي… بیشتر »

دو تشكر لازم!

نوشته شده توسطصداقت...! 15ام بهمن, 1393
ايام مبارك دهه‌ى فجر است. در دهه‌ى فجر، آنچه كه بر اين حقير و امثال اين حقير لازم است، دو تشكر است: اول، شكر الهى. با كمال خشوع، با كمال تواضع، جبهه‌ى شكر بر درگاه الهى ميسائيم كه اين توفيق را نصيب ملت ايران كرد؛ اين حركت عظيم، اين كار بزرگ، اين نهضت… بیشتر »

دشمن خداوند در آسمان ها!

نوشته شده توسطصداقت...! 15ام بهمن, 1393
مي فرمود: خدايم فرمان داد تا بينوايان مسلمان را دوست بدارم. كسي كه ثروتمندي نزدش بيايد و او به خاطر اين كه از  دنيا [و ثروت] ش بهره مند شود، برايش فروتني كند، دو سوم دينش را از دست داده است. بدترين غذا سوري است كه ثروتمندان را بدان دعوت مي كنند نه بي… بیشتر »

مگر نمي دانستي؟؟!!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام بهمن, 1393
مي فرمود: هرگاه دين باور بيمار شود، آفريدگار فرشته اي بر او بگمارد تا در ايام بيماري اش تمام كارهاي خيري را كه در حال سلامتي انجام  مي داد، برايش بنويسد. از آن كه تو را عيادت نكرد عيادت كن. از همه عبادت ها بهتر و پر پاداش تر آن است كه [وقتي به عيادت… بیشتر »

چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام بهمن, 1393
نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد *** چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد *** ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار *** و من مثال همیشه برای تو سربار تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم *** تویی ملازم… بیشتر »

مردم مي گويند!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 10ام بهمن, 1393
فكرم درگير بود. به هر دري مي زدم جوابي نمي يافتم. درگيري فكري خواب و خوراك و آرامش را از من ربوده بود. نيمه هاي شب بود.  در جستجو رسيدم به كتاب علوم قرآني آيت الله  محمد هادي معرفت. متن كتاب به گونه اي بود كه مجبور بودم كل كتاب را به طور اجمالي  مطالعه… بیشتر »

گفتي كه حافظا دل سرگشته ات كجاست!

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام بهمن, 1393
عمريست تا به راه غمت رو نهاده ايم روي و ريا ي خلق به يك سو نهاده ايم طاق و رواق مدرسه و قال و قيل علم در راه جام و ساقي مهرو نهاده ايم در گوشه امّيد چو نظاّرگان ماه چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ايم   بیشتر »

عشق اينجاست!

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام بهمن, 1393
«محمد بن حسن بن ميمون» مي گويد: نامه اي به امام حسن عسگري عليه السلام نوشتم و از فقر و تنگدستي شكوه كردم ولي بعد پيش خود گفتم: مگر امام صادق عليه السلام نفرموده كه: فقر با ما بهتر از توانگري با ديگران است و كشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان… بیشتر »

مبادا... !

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام بهمن, 1393
مي فرمود: پوزش پذيري از ويژگي هاي ممتاز انسان بزرگ است و او چنين بود. فرمود: آيا به شما خبر دهم بدترينتان كدام است؟ گفتند: آري اي پيامبر خدا! فرمود: كسي كه از اشتباه در نمي گذرد، پوزش را نمي پذيرد و از لغزش چشم پوشي نمي كند. با همه تشويق هايش به اين… بیشتر »

تقويت و توجيه سياسي رجال!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام بهمن, 1393
از جالبترين فعاليت هاي امام حسن عسكري عليه السلام تقويت و توجيه سياسي رجال مهم شيعه در برابر فشارها و سختي هاي مبارزات سياسي در جهت حمايت از آرمان هاي بلند تشيع بود. از جمله در نامه اي به «علي بن حسين بن بابويه قمي» از فقهاي بزرگ تشيع نوشت: « صبر كن و… بیشتر »

دختران خجسته اند و دوست داشتني!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام بهمن, 1393
مي فرمود: خداوند بيامرزد پدر دختران را؛ دختران خجسته اند و دوست داشتني.... چه خوب فرنداني هستند دختران؛ نازك دل، مهيا براي كار، همدم، خجسته و ... بهترين فرزندان شما دختران اند. از خوش قدمي زن اين است كه نخستين فرزندش دختر باشد! كسي كه دل دختري از… بیشتر »

خیال از تو گفتن داشتم اما....

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام بهمن, 1393
و انسان هر چه ايمان داشت پاي آب و نان گم شد زمين با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد از آن روزي كه جانت را ، اذان جبرئيل آكند خروش صور اسرافيل در گوش اذان گم شد تو نوح نوحي اما قصه ات شوري دگر دارد كه در طوفان نامت كشتي پيغمبران گم شد شب ميلاد در… بیشتر »

اگر شما را رها کرده بودم!

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام بهمن, 1393
عربی بیابان نشین نزد او آمد و چیزی یا به قولی خون بهایی که می بایست می پرداخت را طلبید. حضرت به او مقداری داد. سپس پرسید؟ به تو نیکی کردم؟ مرد گفت: نه، و نیکی نکردی! برخی از مسلمانان خشمگین شدند و خواستندبه او هجوم برند. پیامبر به آنان اشاره کرد کاری ن… بیشتر »

کوهی از طلا!

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام بهمن, 1393
می فرمود: اگر به اندازه کوه احد طلا می داشتم، آنچه مرا شاد می کرد این بود که سه شبانه روز بر من نگذرد جز آن که چیزی از آن کوه طلا نزدم نماند مگر اندکی که آن را برای [پیشرفت] دین نگه دارم! همنام گل های بهاری/ حسین سیدی / ص 140   چند لحظه درنگ ! ب… بیشتر »

انتخاب با شما!

نوشته شده توسطصداقت...! 6ام بهمن, 1393
یا چنان باش که هستی یا چنان باش که می نمایی! منبع: نا معلوم/ یادداشت های شخصی بیشتر »

فراموش نکن، فراموش کن!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام بهمن, 1393
لقمان حکیم گفت: دو چیز را به یاد داشته باش و دو چیز را فراموش کن. اما آن دو چیزی را که باید همواره به یاد داشته باشی عبارتند از: خدایتعالی و مرگ و اما آن دو چیزی را که باید فراموش نمایی عبارتند از: خوبی و احسان تو در حق دیگران و بدی دیگران در حق تو.… بیشتر »

حکایت

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام بهمن, 1393
در خانه جحی بدزدیدند.او برفت و در مسجدی بر کند و به خانه می برد. گفتند: چرا در مسجد را کنده ای؟ گفت: در خانه من دزدیده اند و صاحب این در، دزد را می شناسد؛ دزد را به من بسپارد و در خانه خود باز ستاند.   گزیده طنز عبید زاکانی / به اهتمام ابوالفضل زورو… بیشتر »

مشکل خودته!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام بهمن, 1393
موشی درخانه صاحب مزرعه تله موش دید! به مرغ وگوسفند وگاوخبرداد. همه گفتند:تله موش مشکل توست به ماربطی ندارد! ماری درتله افتادوزن مزرعه داررا گزید! ازمرغ برایش سوپ درست کردند!گوسفندرابرای عیادت کنندگان سربریدند! گاورابرای مراسم ترحیم کشتند! ودراین… بیشتر »

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار(34)

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام بهمن, 1393
جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده ، در حالى كه برايتان ناخوشايند است . چه بسا چيزى را خوش ‍ نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است . و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است . و خدا مى داند، و شما نمى دانيد( بقره 216) نکته تفسیری:… بیشتر »

رنگین کمان عشق!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام بهمن, 1393
چند روز بود شدت انتظارم بیشتر شده بود. هر چند به خاطر بعضی شرایط و بعضی ضرورت ها  اظهار نمی کردم. هنوز ندیده بودمش. دوست داشتم ببینم چه حسی… بیشتر »

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام بهمن, 1393
الهی! آن که را دلِ بازی دادی، دهن بسته است این سخن پرداز، دل بسته است! الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص 40 بیشتر »

خودکشی!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام بهمن, 1393
جُحی در کودکی، چند روز شاگرد خیاطی بود. روزی استادش کاسه عسلی به مغازه برد. خواست که برای کاری برود. او را گفت: دراین کاسه زهر است، زنهارتا  نخوری که هلاک شوی. گفت: من  با آن چه کار دارم. چون استاد برفت، جحی وصله جامه به صراف داد و تکه نانی اضافی گر… بیشتر »